اروم باش.. خوبیییی…?? خوبی ????
اروم باش.. خوبیییی…?? خوبی ????
+خ… خووبمم
بیا برگردیم ساحل
بغلش کردمو از اب بیرون اومدیم به نگاه به سمت مامان و باباش کردم اما اونجا نبودن ..
×بیا بشین اینجا ..فکر کنم تو ساک حوله اوردم الان میارم
سر تکون داد
حوله و لباسای تمیز اوردم
×بیا خودتو خشک کن
+..برو.. برو ...اون طرف(هنوز نفسش خوب بالا نمیومد)
×یادت رفته من تقریبا همه جاتو دیدم ..پس الکی حرف نزن و درار…
+کووک..
نزاشتم حرفشو بزنه
×پس خودم لباساتو درمیارم
حوله رو روی سرش پهن کردم تا از دید پنهان بشه .. دستمو سمت تیشرتش بردمو بالا کشیدم ..شوکه شده بود اما حالش خوب نبود و توان انجامشو خودش به تنهایی نداشت ...بعد از دراوردن تیشرتش زیپ دامنشو پایین کشیدم که لرزید… حالا با لباس زیر جلوم بود.. اونارو هم باید درمیاوردم اما..
+بسه.. نکن
×نگات نمیکنم.. چشمامو میبندم..
+نه ..روی همینا ..لباس میپوشم ..
×سرما میخوری ...بیا پس برو تو ماشین و خودت عوضشون کن
+خیلی خب
فرستادمش تو ماشین ..بعد از چند دقیقه ازم لباساشو خواست تا همونجا بپوشه
لباسارو برداشتمو بدون توجه بهش خودمم رفتم تو ماشین
+یاا لباااس ندارم…
×میدونم
ناخوداگاه رفتم سمتشو لباشو بوسیدم… چسبیده بود به در ..
لحظه ای ازش جدا شدمو تیشرتشو تنش کردمو دوباره شروع کردم به بوسیدنش ..یکم بعد دوباره ازش فاصله گرفتمو دامنشو تو دستم گرفتم ..
×بیا اینجا
+ها??
×بیا روی پام بشین
#loveme°•
+خ… خووبمم
بیا برگردیم ساحل
بغلش کردمو از اب بیرون اومدیم به نگاه به سمت مامان و باباش کردم اما اونجا نبودن ..
×بیا بشین اینجا ..فکر کنم تو ساک حوله اوردم الان میارم
سر تکون داد
حوله و لباسای تمیز اوردم
×بیا خودتو خشک کن
+..برو.. برو ...اون طرف(هنوز نفسش خوب بالا نمیومد)
×یادت رفته من تقریبا همه جاتو دیدم ..پس الکی حرف نزن و درار…
+کووک..
نزاشتم حرفشو بزنه
×پس خودم لباساتو درمیارم
حوله رو روی سرش پهن کردم تا از دید پنهان بشه .. دستمو سمت تیشرتش بردمو بالا کشیدم ..شوکه شده بود اما حالش خوب نبود و توان انجامشو خودش به تنهایی نداشت ...بعد از دراوردن تیشرتش زیپ دامنشو پایین کشیدم که لرزید… حالا با لباس زیر جلوم بود.. اونارو هم باید درمیاوردم اما..
+بسه.. نکن
×نگات نمیکنم.. چشمامو میبندم..
+نه ..روی همینا ..لباس میپوشم ..
×سرما میخوری ...بیا پس برو تو ماشین و خودت عوضشون کن
+خیلی خب
فرستادمش تو ماشین ..بعد از چند دقیقه ازم لباساشو خواست تا همونجا بپوشه
لباسارو برداشتمو بدون توجه بهش خودمم رفتم تو ماشین
+یاا لباااس ندارم…
×میدونم
ناخوداگاه رفتم سمتشو لباشو بوسیدم… چسبیده بود به در ..
لحظه ای ازش جدا شدمو تیشرتشو تنش کردمو دوباره شروع کردم به بوسیدنش ..یکم بعد دوباره ازش فاصله گرفتمو دامنشو تو دستم گرفتم ..
×بیا اینجا
+ها??
×بیا روی پام بشین
#loveme°•
۱۱.۴k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.