'عشق آغشته به خون '
'عشق آغشته به خون '
ادامه p⁵³
_________
صدای باعث شد تا راهم رو به سمتش عوض کنم،این موقع شب صدا نواختن پیانو،صدا از اتاق تهیونگ میومد صدا گوشنوازی بود که هر شنونده رو جذب خودش میکرد،در نیمه باز رو آروم به داخل هُل دادم و وارد اتاق شدم،محو نواختن بود،جوری که متوجه حضورم نشده بود بدون ایجاد صدای نزدیکش شدم،پشتش ایستادم و به انگشتهای کشیدهاش که با احتیاط مینواخت نگاه کردم غرق در افکارش بود که همچون زیبا مینواخت،هيچوقت ندیده بودم که بیتونه پیانو بینوازه،ولی الان جوری مینوازه که انگار سالهاست روش تمرین کرده،آهنگ رو با ریتم پیانوش هماهنگ کرده بود،که به دل هر عاشقشِ مینشست درست برای حال من و خودش،بعد از ختم جملهِ خواستم من ادامه بدم،زودتر از خودش چیزی که در ذهنم اومده بود رو با ملودی آهنگش هماهنگ کردم(تو ویدئو که گذاشتم نگاه کنین بعد از *هرچه میخواهم تویی*رو جینآئه میخونه)
متعجب بدون اینکه تو نواختن اشتباهی کنه برگشت سمتم با لبخندی ادامه دادم،ولی زمانیکه رد نگاهم به چشمای قرمز شدهاش افتاده دست کشیدم اون گریه کرده بود و الانم داشت گریه میکرد،دیدن گونههای خیسش نمیذاشت آروم بگیرم،همنجوری که نشسته بود سرش رو بغلم گرفتم و موهاش رو نوازش کردم و چونهمو روی سرش گذاشتم،
جینآئه:هی تهیونگا،چرا با اینکه میدونی نمیتونم چشمای خوشگلت رو تو این وضع ببينم گریه میکنی!
خیس شدن لباسام رو حس کردم،بیشتر سرش رو به خودم فشردم و نزدیک گوشش گفتم
جینآئه:گریه کن میدونم نیازش داری،پس گریه کن،نپنته من،درسته تحمل دیدنش رو ندارم اما بیشتر از اون تحمل درد دیدن تورو ندارم.
اشکهای مزاحم مهمون گونههام شد،نمیتونستم با دیدنش تو این وضعیت آروم بگيرم با اینکه نباید گریه میکردم اما نتونستم تحمل کنم صدای هقهقام بلندتر شد تا تهیونگ متوجه گریه کردنم شد،نگران سرش رو ازم جدا کرد و نگام کردم،جاهامون عوض شده بود منو روی پاهاش نشونده بود و سرم روی سینهاش گذاشته بود و آروم آروم سرم رو نوازش میکرد چون میدونست تنها راهی که میتونه منو آروم کنه بازی با موهامه.
تهیونگ:الان میخوای بهت چی بگم!فکر میکنی من دلم میخواد گریه کردنت رو ببينم.
جینآئه:تهیونگاا خستهام،نه از کار کردن بلکه از نفس کشیدن،خستگی پیر و جوون نمیخواد همه خسته میشن و من الان تا آخر مرز خستگی رو رفتم،کاش میشد همنجا رو پایان این زندگی دونست و تموم کرد،چون هرچه جلوتر میره ما خستهتر میشم و زندگی دشوارتر.
تهیونگ:یعنی میگی میخوای رهام کنی؟!
جینآئه:مگه من اینو گفتم،میخوام هردومون اینجارو ترک کنیم.
غلط املایی بود معذرت🤍🎀
نظرتون قشگای من؟
راستی حالتون چطوره؟
#جمهوری_اسلامی
ادامه p⁵³
_________
صدای باعث شد تا راهم رو به سمتش عوض کنم،این موقع شب صدا نواختن پیانو،صدا از اتاق تهیونگ میومد صدا گوشنوازی بود که هر شنونده رو جذب خودش میکرد،در نیمه باز رو آروم به داخل هُل دادم و وارد اتاق شدم،محو نواختن بود،جوری که متوجه حضورم نشده بود بدون ایجاد صدای نزدیکش شدم،پشتش ایستادم و به انگشتهای کشیدهاش که با احتیاط مینواخت نگاه کردم غرق در افکارش بود که همچون زیبا مینواخت،هيچوقت ندیده بودم که بیتونه پیانو بینوازه،ولی الان جوری مینوازه که انگار سالهاست روش تمرین کرده،آهنگ رو با ریتم پیانوش هماهنگ کرده بود،که به دل هر عاشقشِ مینشست درست برای حال من و خودش،بعد از ختم جملهِ خواستم من ادامه بدم،زودتر از خودش چیزی که در ذهنم اومده بود رو با ملودی آهنگش هماهنگ کردم(تو ویدئو که گذاشتم نگاه کنین بعد از *هرچه میخواهم تویی*رو جینآئه میخونه)
متعجب بدون اینکه تو نواختن اشتباهی کنه برگشت سمتم با لبخندی ادامه دادم،ولی زمانیکه رد نگاهم به چشمای قرمز شدهاش افتاده دست کشیدم اون گریه کرده بود و الانم داشت گریه میکرد،دیدن گونههای خیسش نمیذاشت آروم بگیرم،همنجوری که نشسته بود سرش رو بغلم گرفتم و موهاش رو نوازش کردم و چونهمو روی سرش گذاشتم،
جینآئه:هی تهیونگا،چرا با اینکه میدونی نمیتونم چشمای خوشگلت رو تو این وضع ببينم گریه میکنی!
خیس شدن لباسام رو حس کردم،بیشتر سرش رو به خودم فشردم و نزدیک گوشش گفتم
جینآئه:گریه کن میدونم نیازش داری،پس گریه کن،نپنته من،درسته تحمل دیدنش رو ندارم اما بیشتر از اون تحمل درد دیدن تورو ندارم.
اشکهای مزاحم مهمون گونههام شد،نمیتونستم با دیدنش تو این وضعیت آروم بگيرم با اینکه نباید گریه میکردم اما نتونستم تحمل کنم صدای هقهقام بلندتر شد تا تهیونگ متوجه گریه کردنم شد،نگران سرش رو ازم جدا کرد و نگام کردم،جاهامون عوض شده بود منو روی پاهاش نشونده بود و سرم روی سینهاش گذاشته بود و آروم آروم سرم رو نوازش میکرد چون میدونست تنها راهی که میتونه منو آروم کنه بازی با موهامه.
تهیونگ:الان میخوای بهت چی بگم!فکر میکنی من دلم میخواد گریه کردنت رو ببينم.
جینآئه:تهیونگاا خستهام،نه از کار کردن بلکه از نفس کشیدن،خستگی پیر و جوون نمیخواد همه خسته میشن و من الان تا آخر مرز خستگی رو رفتم،کاش میشد همنجا رو پایان این زندگی دونست و تموم کرد،چون هرچه جلوتر میره ما خستهتر میشم و زندگی دشوارتر.
تهیونگ:یعنی میگی میخوای رهام کنی؟!
جینآئه:مگه من اینو گفتم،میخوام هردومون اینجارو ترک کنیم.
غلط املایی بود معذرت🤍🎀
نظرتون قشگای من؟
راستی حالتون چطوره؟
#جمهوری_اسلامی
۱۸.۲k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.