قسمت13 سریال ملکه شب :
قسمت13 سریال #ملکه_شب :
سلین وقتی درو باز میکنه کارتال پشت در بوده و عثمان هم میاد پیش کارتال و خیلی خوشحال میشه . ..کارتال سلین و عثمان رو بر میداره بهمراه امره و صادق و اوکتای میرن .. عثمان میرسه میبینتشون و تعقیبشون میکنه ....اسرا میره پیش پلیس و میگه من بابامو زدم اما پلیس باور نمیکنه و بهش میگه پدرت گفته کارتال زده و شما سعی دارید چیکار کنید ؟..مرت و الیف میان دنبال اسرا و میبرنش..عثمان که داشته تعقیب میکرده کارتال رو به پلیس خبر میده و میگه در مورده محکوم فراری کارتال گزارش دارم براتون .... تو پمپ بنزین پلیس میرسه و شخصی رو که فکر میکنن کارتاله دستگیر میکنن اما اون صادق بوده و کارتال و سلین از اونجا میرن ونشون میده اوکتای عثمان رو دیده و بهشون گفته اون داره تعقیبشون میکنه اونا توی راه تو یه پارک می ایستن و کارتال از اوکتای میپرسه که مشکل تو با عزیز چیه که با عثمان همکاری میکنی و اونم تعریف میکنه که چجوری اونو از زن و بچش جدا کرده ... و میخواد از عزیز انتقام بگیره برای همین با عثمان همدست شده تا پول گیرش بیاد و دخترش رو بگیره ..کارتال میپرسه عثمان بهت پول داد و اوکتای میگه نه....اوکتای فیلمه تو بیمارستان رو میده به کارتال میگه تو چیکار می کنی؟کارتال میگه بهت خبر میدم اونا هر کاری کردن به من بگو و اوکتای میره و کارتال و سلین و امره هم میرن تو یه خونه خارج از شهر و کارتال و عثمان با هم بازی میکنن امره به سلین میگه نگران نباش صداشون رو کسی نمیشنوه سلین میگه من بزرگترین خطا رو کردم که وارده بازی پدرم شدم و خیلی عصبانیم خیلی سخته اونم بابای منه امره تو چیزی میدونی که به من نمیگی امره هم میگه نه چیزی نیست ... عزیز و مرت تو خونه بودن و مرت میگه من نگرانم کارتال فرار کرده و عزیز میگه اینجا هم ادمای من هستن و هم پلیس اتفاقی نمیوفته و میره پیش اسرااسرا میگه چرا گفتی کارتال زده تو رو ؟عزیز میگه حقیقت رو گفتم و اسرا میگه خودتم میدونی کارتال نزده تورو تو چشمام نگاه میکنی و دروغ میگی تو با من و کارتال چیکار کردی تو منو کشتی تو در اصل قاتلی و برو از اینجا ..امره و کارتال فیلمی رو که اوکتای داده بود میبینن که عثمان گلوله رو عوض میکنه و خوشحال میشن که مدرک مهمی دستشون رسیده ...کارتال از سلین تو اتاق میپرسه چی شده و سلین میگه من خیلی معذرت میخوام و کارتال میگه همه چی تقصیره باباته میدونم و اما فراموش کن سلین میگه بله همه کارارو بابام کرده اما اون بابامه معذرت میخوام ..کارتال میگه خوب منظور؟سلین:میدونم کارای بدی کرده و من نمیتونم ولش کنم اونو ببخش لطفا بخاطره من ببخشتش مرت بازم با عزیز صحبت میکنه و عزیز میگه نگران نباش دونه دونه حلشون میکنم ...مرت هم میره پیش الیف و بهش میگه عاشق شده ..برجو که خونه رو ترک کرده بوده هاکان پیداش میکنه و راضیش میکنه بیاد خونه اوکتای بازم از عثمان پول میخواد و عثمان میگه نگران نباش پول تو رو هم میدم و اوکتای طوری رفتار میکنه که هنوز میخواد با عثمان همکاری کنه و به فیلم بهش میده ...کارتال به امره میگهپاسپورتهای مارو بده منو سلین و عثمان بریم از اینجا ..امره میگه بلاهایی که عثمان سرت اورده چی .کارتال:من اونو ولش کردم و تصمیمم رو گرفتم ..امره:ول نکن حساب همه چیو ازش پس بگیر و کارتال میگه تصمیمم رو گرفتم و از اینجا میریم و امره میگه نکن اینکارو .. کارتال عثمان رو میبره و براش داستان میخونه تا بخوابه هاکان از هما میخواد که از اوکتای شکایت کنه اما هما میگه اون پدره دخترمه و اینکارو نمی کنم اون از کارش استعفا میده ...عزیز به همای میگه بیا با هم صحبت کنیم و میپرسه این چه وضعیتیه و هما از جواب دادن طفره میره و میگه باید برم بیرون و بعد صحبت میکنیمسلین از کارتال میپرسه کارتال چیکار میخوای بکنی ؟کارتال:پاسپورتها بیاد از اینجا میریم ...سلین:کجا میخوای بریم بابام چی میشه؟کارتال: سلین چی میخوای از من باباتو کاری نداریم .....عثمان میره پیش عزیز و میگه جلوی در پلیس گذاشتی از چی میترسی؟عزیز:تو این دنیا کی دوسته و کی دشمنه نمیدونم احتیاط کردم .درده من کارتال نیست توئی...میدونم تو منو زدی ...اونا کجان ؟عثمان میگه نمیدونم اما پیداشون میکنم زنتو میارم برات ..عزیز میگه پس بیارشون برای من .... امره به صادق میگه که کارتال با عثمان کاری نداره و فقط میخواد از اینجا بره صادق هم خیلی عصبانی میشه و میگه نباید اینکارو میکرد برجو به اوکتای میگه تو بابای من نیستی و برو من پدر دارم و خانواده هم دارم برو مادرو پدرمو و منو راحتمون بذار ....عثمان به صادق زنگ میزنه میگه نگرانتون شدم کجایید؟صادق:حرف بیخود نزن نگران ما هم نشو ...عثمان:شما بچه های من هستید و باید ببینمت و صحبت کنیم بیا پیش من .. سلین فیلمی که اوکتای به کارتال داده بوده میبینه و تع
سلین وقتی درو باز میکنه کارتال پشت در بوده و عثمان هم میاد پیش کارتال و خیلی خوشحال میشه . ..کارتال سلین و عثمان رو بر میداره بهمراه امره و صادق و اوکتای میرن .. عثمان میرسه میبینتشون و تعقیبشون میکنه ....اسرا میره پیش پلیس و میگه من بابامو زدم اما پلیس باور نمیکنه و بهش میگه پدرت گفته کارتال زده و شما سعی دارید چیکار کنید ؟..مرت و الیف میان دنبال اسرا و میبرنش..عثمان که داشته تعقیب میکرده کارتال رو به پلیس خبر میده و میگه در مورده محکوم فراری کارتال گزارش دارم براتون .... تو پمپ بنزین پلیس میرسه و شخصی رو که فکر میکنن کارتاله دستگیر میکنن اما اون صادق بوده و کارتال و سلین از اونجا میرن ونشون میده اوکتای عثمان رو دیده و بهشون گفته اون داره تعقیبشون میکنه اونا توی راه تو یه پارک می ایستن و کارتال از اوکتای میپرسه که مشکل تو با عزیز چیه که با عثمان همکاری میکنی و اونم تعریف میکنه که چجوری اونو از زن و بچش جدا کرده ... و میخواد از عزیز انتقام بگیره برای همین با عثمان همدست شده تا پول گیرش بیاد و دخترش رو بگیره ..کارتال میپرسه عثمان بهت پول داد و اوکتای میگه نه....اوکتای فیلمه تو بیمارستان رو میده به کارتال میگه تو چیکار می کنی؟کارتال میگه بهت خبر میدم اونا هر کاری کردن به من بگو و اوکتای میره و کارتال و سلین و امره هم میرن تو یه خونه خارج از شهر و کارتال و عثمان با هم بازی میکنن امره به سلین میگه نگران نباش صداشون رو کسی نمیشنوه سلین میگه من بزرگترین خطا رو کردم که وارده بازی پدرم شدم و خیلی عصبانیم خیلی سخته اونم بابای منه امره تو چیزی میدونی که به من نمیگی امره هم میگه نه چیزی نیست ... عزیز و مرت تو خونه بودن و مرت میگه من نگرانم کارتال فرار کرده و عزیز میگه اینجا هم ادمای من هستن و هم پلیس اتفاقی نمیوفته و میره پیش اسرااسرا میگه چرا گفتی کارتال زده تو رو ؟عزیز میگه حقیقت رو گفتم و اسرا میگه خودتم میدونی کارتال نزده تورو تو چشمام نگاه میکنی و دروغ میگی تو با من و کارتال چیکار کردی تو منو کشتی تو در اصل قاتلی و برو از اینجا ..امره و کارتال فیلمی رو که اوکتای داده بود میبینن که عثمان گلوله رو عوض میکنه و خوشحال میشن که مدرک مهمی دستشون رسیده ...کارتال از سلین تو اتاق میپرسه چی شده و سلین میگه من خیلی معذرت میخوام و کارتال میگه همه چی تقصیره باباته میدونم و اما فراموش کن سلین میگه بله همه کارارو بابام کرده اما اون بابامه معذرت میخوام ..کارتال میگه خوب منظور؟سلین:میدونم کارای بدی کرده و من نمیتونم ولش کنم اونو ببخش لطفا بخاطره من ببخشتش مرت بازم با عزیز صحبت میکنه و عزیز میگه نگران نباش دونه دونه حلشون میکنم ...مرت هم میره پیش الیف و بهش میگه عاشق شده ..برجو که خونه رو ترک کرده بوده هاکان پیداش میکنه و راضیش میکنه بیاد خونه اوکتای بازم از عثمان پول میخواد و عثمان میگه نگران نباش پول تو رو هم میدم و اوکتای طوری رفتار میکنه که هنوز میخواد با عثمان همکاری کنه و به فیلم بهش میده ...کارتال به امره میگهپاسپورتهای مارو بده منو سلین و عثمان بریم از اینجا ..امره میگه بلاهایی که عثمان سرت اورده چی .کارتال:من اونو ولش کردم و تصمیمم رو گرفتم ..امره:ول نکن حساب همه چیو ازش پس بگیر و کارتال میگه تصمیمم رو گرفتم و از اینجا میریم و امره میگه نکن اینکارو .. کارتال عثمان رو میبره و براش داستان میخونه تا بخوابه هاکان از هما میخواد که از اوکتای شکایت کنه اما هما میگه اون پدره دخترمه و اینکارو نمی کنم اون از کارش استعفا میده ...عزیز به همای میگه بیا با هم صحبت کنیم و میپرسه این چه وضعیتیه و هما از جواب دادن طفره میره و میگه باید برم بیرون و بعد صحبت میکنیمسلین از کارتال میپرسه کارتال چیکار میخوای بکنی ؟کارتال:پاسپورتها بیاد از اینجا میریم ...سلین:کجا میخوای بریم بابام چی میشه؟کارتال: سلین چی میخوای از من باباتو کاری نداریم .....عثمان میره پیش عزیز و میگه جلوی در پلیس گذاشتی از چی میترسی؟عزیز:تو این دنیا کی دوسته و کی دشمنه نمیدونم احتیاط کردم .درده من کارتال نیست توئی...میدونم تو منو زدی ...اونا کجان ؟عثمان میگه نمیدونم اما پیداشون میکنم زنتو میارم برات ..عزیز میگه پس بیارشون برای من .... امره به صادق میگه که کارتال با عثمان کاری نداره و فقط میخواد از اینجا بره صادق هم خیلی عصبانی میشه و میگه نباید اینکارو میکرد برجو به اوکتای میگه تو بابای من نیستی و برو من پدر دارم و خانواده هم دارم برو مادرو پدرمو و منو راحتمون بذار ....عثمان به صادق زنگ میزنه میگه نگرانتون شدم کجایید؟صادق:حرف بیخود نزن نگران ما هم نشو ...عثمان:شما بچه های من هستید و باید ببینمت و صحبت کنیم بیا پیش من .. سلین فیلمی که اوکتای به کارتال داده بوده میبینه و تع
۲۷.۵k
۱۵ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.