خلاصه قسمت 12 سریال ملکه شب : کارتال رو به میبرن بیمارستا
خلاصه قسمت 12 سریال #ملکه_شب : کارتال رو به میبرن بیمارستان بعد از اینکه با چاقو زدنش اما این نقشه خودش بود که از زندان بیاد بیرون اون مردی که تو کتابخونه نامه پدره کارتال رو بهش داده بود برای فرار بهش کمک میکنه امره میخواسته بره که صادق و سیلین میبیننش سلین میگه منم میام کارتال طوری شده امره هم میگه نه و میره ... کارتال با یه صحنه ساختگی تصادف با کمک امره فرار میکنه
عزیز تو بیمارستان بهوش میاد و هما پیشش بوده و اولین حرفی که میزنه میگه کارتال..هما میگه اون به جزاش رسیده..امره به صادق زنگ میزنه و میگه موضوع چیزشده ادرس میده بره کمکش که پلیس میاد دم خونه سلین دنبال کارتال و اونا میفهمن کارتال زخمی شده و فرار کرده از زندان ...تو بیمارستان از اداره پلیس میان سراغ عزیز اما اون خودشو به غش میزنه تا صحبت نکنه پلیس هم میره میگه دوباره میایم ... عثمان به اوکتای زنگ میزنه چون چند بار جواب نداده بوده عصبانیه و میگه گفتم کارتال رو به جزاش برسون و خلاصه بحثشون میشه ...
امره کارتال رو میبره توی ویلا خارج از شهر و میخواد دکتر براش بیاره و کارتال نمیذاره میگه خودت وسایل پانسمان بیار ..دوست پدره کارتال که بهش کمک کرده بود فرار کنه هم هر چی پلیس بهش فشار میاره حرفی نمیزنه ....
سلین هم خیلی نگرانه صادق میگه میرم و بهت خبر میدم و سلین میگه کارتال طوریش نمیشه و صادق میره دنبال کارتال... عثمان و اوکتای باز با هم بحثشون میشه و اوکتای به عثمان میگه پولم و بده و عثمان میگه کارتال فرار کرده عزیز بهوش اومده چه پولی ..اوکتای:پس منم هیچ کاری نمی کنم و تموم شد ...عثمان: باشه من پولتو میدم اما یادت باشه من اینکارارو تنها نکردم و اینم میگم حالا با هم دنبال کارتال میگردیم و پیداش میکنیم اگه عزیز بگه کارتال منو نزده کارتال آزاد میشه و میاد سراغ ما و تو برو بیمارستان و به من خبر بده ..اسرا میاد پیش باباش عزیز میگه چی شده؟اسرا:کارتال رفته زندان عزیز:باید زندان باشه.. اسرا:کارتال اینکارو نکرده و من میدونم دروغ نگو کی اینکارو کرده اگه دیدیش به پلیس بگو نکن اینکارو بابا ... عزیز میگه صحبت میکنیم اما اسرا نگرانه و متوجه شده باباش یه چیزایی تو فکرشه ... امره و کارتال دقیقا مثل پت و مت سعی میکنن زخمه کارتال رو پانسمان کنن
عزیز تو بیمارستان بهوش میاد و هما پیشش بوده و اولین حرفی که میزنه میگه کارتال..هما میگه اون به جزاش رسیده..امره به صادق زنگ میزنه و میگه موضوع چیزشده ادرس میده بره کمکش که پلیس میاد دم خونه سلین دنبال کارتال و اونا میفهمن کارتال زخمی شده و فرار کرده از زندان ...تو بیمارستان از اداره پلیس میان سراغ عزیز اما اون خودشو به غش میزنه تا صحبت نکنه پلیس هم میره میگه دوباره میایم ... عثمان به اوکتای زنگ میزنه چون چند بار جواب نداده بوده عصبانیه و میگه گفتم کارتال رو به جزاش برسون و خلاصه بحثشون میشه ...
امره کارتال رو میبره توی ویلا خارج از شهر و میخواد دکتر براش بیاره و کارتال نمیذاره میگه خودت وسایل پانسمان بیار ..دوست پدره کارتال که بهش کمک کرده بود فرار کنه هم هر چی پلیس بهش فشار میاره حرفی نمیزنه ....
سلین هم خیلی نگرانه صادق میگه میرم و بهت خبر میدم و سلین میگه کارتال طوریش نمیشه و صادق میره دنبال کارتال... عثمان و اوکتای باز با هم بحثشون میشه و اوکتای به عثمان میگه پولم و بده و عثمان میگه کارتال فرار کرده عزیز بهوش اومده چه پولی ..اوکتای:پس منم هیچ کاری نمی کنم و تموم شد ...عثمان: باشه من پولتو میدم اما یادت باشه من اینکارارو تنها نکردم و اینم میگم حالا با هم دنبال کارتال میگردیم و پیداش میکنیم اگه عزیز بگه کارتال منو نزده کارتال آزاد میشه و میاد سراغ ما و تو برو بیمارستان و به من خبر بده ..اسرا میاد پیش باباش عزیز میگه چی شده؟اسرا:کارتال رفته زندان عزیز:باید زندان باشه.. اسرا:کارتال اینکارو نکرده و من میدونم دروغ نگو کی اینکارو کرده اگه دیدیش به پلیس بگو نکن اینکارو بابا ... عزیز میگه صحبت میکنیم اما اسرا نگرانه و متوجه شده باباش یه چیزایی تو فکرشه ... امره و کارتال دقیقا مثل پت و مت سعی میکنن زخمه کارتال رو پانسمان کنن
۱۱.۴k
۱۵ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.