فیک عزرائیل
فیک : عزرائیل
پارت [۱۰]
خواستم برم بیرون که یهو ینفر از پشت کمرم گرفتم برگشتم دیدم اربابع *خب آخه یبوست مگه کسی جز جئون هست*
کوک: کجا کجا بیا اینجا ببینم بیبی
ا.ت: ب....بیبی؟
کوک : آره بیبی بیا اینجا بشین*رفت نشست پشت میز کارش و رو پاهاش زد که ا.ت بیاد * بیا اینجا بشین
ا.ت: ا..ا...ارباب ظرف دارم برا شس.......
کوک: گفتم بیا اینجا بشین *داد*
ویو خودم
ا.ت با ترس رفتم رو پاش نشست
ا.ت کار داشت باید ظرفارو میشست اما اربابش نمیزاشت
کوک : کمرت خیلی خوبه مخصوصا شبا زیر من *نیشخند*
ا.ت: ارباب من مست بودم شرمنده
کوک: تو منو دوست داری؟؟ *دوباره داری میپرسی خب دوست داره دیگه عصبیم کردید*
ا.ت : ب...بله *یاد ببعی افتادم*
کوک: لبمو گزاشتم رو لبش همراهی نمیکرد یهو لینا اومد داخل واییی کیری جنده خب بزار به کارم ادامه بدم ایش
کوک: چی میخوای اومدی
ا.ت: تا فهمیدم ینفر پشتمه سریع برگشتم خواستم پاشم که ارباب منو گرفت و دوباره همون جوری کرد
ا.ت: ارباب بزارید من برم تا راحت باشید*دم گوش کوک*
کوک : دخترکم نمیزارم من عاشقتم چرا از دستت بدم هوم *اروم و درحال نوازش موهای ا.ت*
ا.ت: باباییی واقعا *ذوق ، کیوت ، اروم*
کوک: اره ولی آخه بابای؟
ا.ت: وای ببخشید ارباب شرمنده حواسم نبود
کوک: همون خوبه بگو بابای
ا.ت : باب......
لینا : کوککککککککک*گریه الکی ، رفتار بچگونه*
کوک: چی میخوای هرزه
ا.ت: ترسیدم داد بزنه پس دستم محکم کردم دور گردنش و سرمو فرو بردم تو گردنش
کوک: گمشو بیرون هرزه
لینا: من بغلتو میخوام *گریه الکی ، حسودی*
کوک: متعلق به دخترمه برو بیرون*آخرش داد*
لینا رفت که دیدم ا.ت..........
پارت [۱۰]
خواستم برم بیرون که یهو ینفر از پشت کمرم گرفتم برگشتم دیدم اربابع *خب آخه یبوست مگه کسی جز جئون هست*
کوک: کجا کجا بیا اینجا ببینم بیبی
ا.ت: ب....بیبی؟
کوک : آره بیبی بیا اینجا بشین*رفت نشست پشت میز کارش و رو پاهاش زد که ا.ت بیاد * بیا اینجا بشین
ا.ت: ا..ا...ارباب ظرف دارم برا شس.......
کوک: گفتم بیا اینجا بشین *داد*
ویو خودم
ا.ت با ترس رفتم رو پاش نشست
ا.ت کار داشت باید ظرفارو میشست اما اربابش نمیزاشت
کوک : کمرت خیلی خوبه مخصوصا شبا زیر من *نیشخند*
ا.ت: ارباب من مست بودم شرمنده
کوک: تو منو دوست داری؟؟ *دوباره داری میپرسی خب دوست داره دیگه عصبیم کردید*
ا.ت : ب...بله *یاد ببعی افتادم*
کوک: لبمو گزاشتم رو لبش همراهی نمیکرد یهو لینا اومد داخل واییی کیری جنده خب بزار به کارم ادامه بدم ایش
کوک: چی میخوای اومدی
ا.ت: تا فهمیدم ینفر پشتمه سریع برگشتم خواستم پاشم که ارباب منو گرفت و دوباره همون جوری کرد
ا.ت: ارباب بزارید من برم تا راحت باشید*دم گوش کوک*
کوک : دخترکم نمیزارم من عاشقتم چرا از دستت بدم هوم *اروم و درحال نوازش موهای ا.ت*
ا.ت: باباییی واقعا *ذوق ، کیوت ، اروم*
کوک: اره ولی آخه بابای؟
ا.ت: وای ببخشید ارباب شرمنده حواسم نبود
کوک: همون خوبه بگو بابای
ا.ت : باب......
لینا : کوککککککککک*گریه الکی ، رفتار بچگونه*
کوک: چی میخوای هرزه
ا.ت: ترسیدم داد بزنه پس دستم محکم کردم دور گردنش و سرمو فرو بردم تو گردنش
کوک: گمشو بیرون هرزه
لینا: من بغلتو میخوام *گریه الکی ، حسودی*
کوک: متعلق به دخترمه برو بیرون*آخرش داد*
لینا رفت که دیدم ا.ت..........
- ۹.۳k
- ۳۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط