پارت :آخر
پارت :آخر
وقتی پسر سرد مدرسه باهات دوسته و تو عاشقشی و یه روز ....
چند ثانیه همان طور داشت لب های فلورا رو می بوسید و هنگام بوسیدن لب هایش دستش را نواز وار روی بدن فلورا میکشید ...
فلورا به خودش آمده و دستش را روی سینه سانو گذاشت و او را هول داد ولی اون کمی هم ازش فاصله نگرفت ..
سانو لب هایش را از لب های فلورا برداشت ...
چشمان خمارش را به چشمان متعجب فلورا داد و لبخندی بهش زد ولی فلورا فقط در سکوت به سانو نگاه میکرد تا اتفاقات کمی قبل رو حضم کنه ...
سانو به حرف آمد ..
" حالان فهمیدی منظورم چی بود "
فلورا حتا کلماتش رو هم فراموش کرده بود شوک بزرگی بهش وارد شده بود فقط سرش را بالا و پایین کرد به معنی اینکه اره میفهمم منظورت چی بود
سانو حلقه دستش را دور کمر فلورا تنگ تر کرد و اون بیشتر به خودش چسپوند با دست آزادش گونه فلورا را نوازش وار لمس کرد ...
سانو به فلورا گفت ...
" اهممم فکر کنم باید درست تر بهت بگم "
سانو دوباره به حرف آمد و گفت ...
" فلورا من دوستت دارم و میدونم تو هم دوستم داری "
فلورا با شنیدن حرف سانو انگار در قلبش عروسی بود سانو هم اون رو دوست داست؟
یعنی احساسش دو طرفه بود ...
سانو که دید فلورا چیزی نمیگه دوباره گفت...
" زود باش اعتراف کن دوست دارم بشنوم تو هم منو دوست داری "
اما این دفعه فلورا بود که سانو را به بوس دعوت کرد سانو با این کار فلورا لبخند پیروزمندان زد و دوباره شروع به بوسیدن لب های دختر کردو این دفعه دختر هم باهاش همکاری میکرد ...
هر دقیقه که می گذاشت سانو بیشتر لب های دختر رو می بوسید و گاز آرامی از لب هایش میگرفت ...
از همه دیگه جدا شدن و این بار سانو صدای فلورا را شنید که به سانو گفت ...
" دوستت دارم ولی نه از حالان از چند سال قبل ..."
پایان
وقتی پسر سرد مدرسه باهات دوسته و تو عاشقشی و یه روز ....
چند ثانیه همان طور داشت لب های فلورا رو می بوسید و هنگام بوسیدن لب هایش دستش را نواز وار روی بدن فلورا میکشید ...
فلورا به خودش آمده و دستش را روی سینه سانو گذاشت و او را هول داد ولی اون کمی هم ازش فاصله نگرفت ..
سانو لب هایش را از لب های فلورا برداشت ...
چشمان خمارش را به چشمان متعجب فلورا داد و لبخندی بهش زد ولی فلورا فقط در سکوت به سانو نگاه میکرد تا اتفاقات کمی قبل رو حضم کنه ...
سانو به حرف آمد ..
" حالان فهمیدی منظورم چی بود "
فلورا حتا کلماتش رو هم فراموش کرده بود شوک بزرگی بهش وارد شده بود فقط سرش را بالا و پایین کرد به معنی اینکه اره میفهمم منظورت چی بود
سانو حلقه دستش را دور کمر فلورا تنگ تر کرد و اون بیشتر به خودش چسپوند با دست آزادش گونه فلورا را نوازش وار لمس کرد ...
سانو به فلورا گفت ...
" اهممم فکر کنم باید درست تر بهت بگم "
سانو دوباره به حرف آمد و گفت ...
" فلورا من دوستت دارم و میدونم تو هم دوستم داری "
فلورا با شنیدن حرف سانو انگار در قلبش عروسی بود سانو هم اون رو دوست داست؟
یعنی احساسش دو طرفه بود ...
سانو که دید فلورا چیزی نمیگه دوباره گفت...
" زود باش اعتراف کن دوست دارم بشنوم تو هم منو دوست داری "
اما این دفعه فلورا بود که سانو را به بوس دعوت کرد سانو با این کار فلورا لبخند پیروزمندان زد و دوباره شروع به بوسیدن لب های دختر کردو این دفعه دختر هم باهاش همکاری میکرد ...
هر دقیقه که می گذاشت سانو بیشتر لب های دختر رو می بوسید و گاز آرامی از لب هایش میگرفت ...
از همه دیگه جدا شدن و این بار سانو صدای فلورا را شنید که به سانو گفت ...
" دوستت دارم ولی نه از حالان از چند سال قبل ..."
پایان
۱.۹k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.