پارت:3
پارت:3
وقتی پسر سرد مدرسه باهات دوسته و تو عاشقشی و یه روز ...
سانو و فلورا داشتن رد میشدند و حرف میزدن که یکی از اون دخترای حسود که از سانو خوشش میومد ولی سانو ردش کرده بود از کنار فلورا رد می شود که با شانه زد به فلورا باعث شد فورا بیوفته روی زمین ..دختره پوزخندی زد و تا می خواست از کنار فلورا که روی زمین به خاطر اون دختر هرزه افتاده بود
بگذره موهاش اسیر دست های کسی شود
و اون شخص سانو بود مو های دختر رو دور دستش پیچوند و با اعصبانیت با داد گفت ...
" حالان چه غلطی کردی جن...ده "
دختر از درد موهاش جیغ میکشید و تو همین حالت هم اشک تمساحی می ریخت ...
دختره هرز همان طور که ناله های درد مند به خاطر موهاش میکرد به سانو گفت ...
" اوپا بخدا من اتفاقی بهش خوردم ..
لطفاً موهامو ول کن "
سانو موهای دختری رو خیلی محکم کشید تا حرف دختر نیمه مونده ماند دختره رو محکم هول داد و اونم دقیقا همانجا که فلورا افتاده بود افتاد ...
سانو با خشم با داد به دختر گفت ...
" اول و آخرین بارت باشه به فلورا نزدیک میشی هرزه خیابونی "
سانو رفت سمت فلورا و بلندش کرد و لباس فلورا رپ براش مرتب کرد و با لبخند به فلورا نگاه کرد و حالش رو پرسید ..
" خوبی عزیزم جایت که درد نگرفت ؟!"
فلورا سرش را به چپ و راست تکون داد و گفت ...
" نه من حالم خوبه ولی چرا با دختر بدبخت اینجوری رفتار کردی حالا چیزی که نشده بود "
سانو همان طور که دستش رو روی موهای فلورا میکشید تا دوباره برای مرتب کنه به حرف آمد ...
" چیزی نشده؟! داری میگی چیزی نشده ؟ این دختر هرزه تو رو هر روز اذیت میکنه فکر میکنی من خبر ندارم؟!
اون حق نداره به چیزی که مال منه حتا نزدیک بشه چه برسه بهش آسیب برسونه"
فلورا با تعجب به سانو نگاه کرد حالان اون فلورا رو جوری خطاب کرد انگار مال سانو باشه
دروغ چرا از این حرف سانو واقعا قلبش پروانه ای شد ..
لبخندی رپ لب هایش نشست خوشحال بود که سانو رو کنارش داره و اینجوری حال دخترا رو میگیره درسته که سانو به دختری نگاه نمیکنه ولی فلورا حتا از اینکه کسی به سانو نگاه کنه هم متنفر بود و حسودی میکرد ...
سانو دست فلورا رو گرفت و به سمت کلاس رفتن....
ادامه دارد
وقتی پسر سرد مدرسه باهات دوسته و تو عاشقشی و یه روز ...
سانو و فلورا داشتن رد میشدند و حرف میزدن که یکی از اون دخترای حسود که از سانو خوشش میومد ولی سانو ردش کرده بود از کنار فلورا رد می شود که با شانه زد به فلورا باعث شد فورا بیوفته روی زمین ..دختره پوزخندی زد و تا می خواست از کنار فلورا که روی زمین به خاطر اون دختر هرزه افتاده بود
بگذره موهاش اسیر دست های کسی شود
و اون شخص سانو بود مو های دختر رو دور دستش پیچوند و با اعصبانیت با داد گفت ...
" حالان چه غلطی کردی جن...ده "
دختر از درد موهاش جیغ میکشید و تو همین حالت هم اشک تمساحی می ریخت ...
دختره هرز همان طور که ناله های درد مند به خاطر موهاش میکرد به سانو گفت ...
" اوپا بخدا من اتفاقی بهش خوردم ..
لطفاً موهامو ول کن "
سانو موهای دختری رو خیلی محکم کشید تا حرف دختر نیمه مونده ماند دختره رو محکم هول داد و اونم دقیقا همانجا که فلورا افتاده بود افتاد ...
سانو با خشم با داد به دختر گفت ...
" اول و آخرین بارت باشه به فلورا نزدیک میشی هرزه خیابونی "
سانو رفت سمت فلورا و بلندش کرد و لباس فلورا رپ براش مرتب کرد و با لبخند به فلورا نگاه کرد و حالش رو پرسید ..
" خوبی عزیزم جایت که درد نگرفت ؟!"
فلورا سرش را به چپ و راست تکون داد و گفت ...
" نه من حالم خوبه ولی چرا با دختر بدبخت اینجوری رفتار کردی حالا چیزی که نشده بود "
سانو همان طور که دستش رو روی موهای فلورا میکشید تا دوباره برای مرتب کنه به حرف آمد ...
" چیزی نشده؟! داری میگی چیزی نشده ؟ این دختر هرزه تو رو هر روز اذیت میکنه فکر میکنی من خبر ندارم؟!
اون حق نداره به چیزی که مال منه حتا نزدیک بشه چه برسه بهش آسیب برسونه"
فلورا با تعجب به سانو نگاه کرد حالان اون فلورا رو جوری خطاب کرد انگار مال سانو باشه
دروغ چرا از این حرف سانو واقعا قلبش پروانه ای شد ..
لبخندی رپ لب هایش نشست خوشحال بود که سانو رو کنارش داره و اینجوری حال دخترا رو میگیره درسته که سانو به دختری نگاه نمیکنه ولی فلورا حتا از اینکه کسی به سانو نگاه کنه هم متنفر بود و حسودی میکرد ...
سانو دست فلورا رو گرفت و به سمت کلاس رفتن....
ادامه دارد
۲.۳k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.