پارت ۷

صبح شد و من با صدای زنگ ساعت از خواب پریدم بلند شدم رفتم صبحانه درست کردم و صباحنمو خوردم بعد رفتم سراغ سگم لوسی و صبحانه اونو هم بهش دادم و داشتم با هاش حرف میزدم
مین سو:آفرین لوسی دختر خوبی باش و اذیت نکن تا مامانی بره و برگرده
لوسی هم آماده کردم خودم هم آماده شدم و اول رفتم خونه نانا و سگمو بهش سپردم و بعد هم به سمت کارم راه افتادم شغل من تو اون شرکت منشی پسر رییس شرکت بود خوب شغل خوبی برای من بود شاید اولش سخت میبود اما بالاخره بهش عادت میکردم رسیدم شرکت وای خدای من دهنم باز شد اصلا نمیدونم چند طبقس طبقه هاش قابل شمردن نیست
وارد شدم توی راه رو طبقه اول با رییس روبرو شدم
مین سو:او سلام اقای رییس پارک
اقای پارک:سلام شما همونی هستید که پریروز اومدید ثبت نام کردید درسته؟
مین سو:بله درسته خودم هستم
اقای پارک:همون طور که میدونی تو منشی پسرم هستی
مین سو :بله درسته
اقای پارک خانم کیم رو صدا زد خانم کیم اومد پیش ما
اقای پارک:ایشون خانم کیم هستند کیم ایل سو ایشون میزتو نشونت میده
مین سو:بله از اشنایی با شما خوشبختم خانم کیم
خانم کیم:منم همین طور خیلی خوب حالا بیا تا جاتو نشونت بدم.......


ادامه دارد

ببخشید دیگه من زیاد وقت ندارم چون امتحانام شروع شده و درس دارم هروقت وقت کنم مینویسم

امید وارم دوست داشته باشید
منتظر نظر هاتونم

ممنونم کیوتیام😊