پارت ۶

گوشیرو برداشتم هیچ کس پشت گوشی نبود یه جورایی مزاحم بود
مین سو:الو ..الو ..چرا جواب نمیدی هر کی هستی ..اه اصلا جواب نده
و بعد گوشیرو قط کردم و برای مدتی خاموشش کردم تا دیگه اون شماره مزاحم نشه کنجکاو شدم دوست داشتم بدونم کیه اما اون هیچ جوابی نمیداد پس منم بی خیال شدم حوصلم سر رفته بود چند روزی بود که اصلا اشتها نداشتم شام درست نکردم و بدون شام رفتم زیر پتوم و به فردا فکر میکردم هیجان زیادی داشتم چون قرار بود بعد از مدت ها کار خوبی گیرم بیاد دست از تفکراتم برداشتم و چشمامو بستم و به خواب رفتم....


ادامه دارد

ببخشید این قسمتو کوتاه نوشتم
راستش من زیاد وقت نمیکنم
امید وارم دوست داشته باشید
حتما نظر بدید
نظرات شما برای من مهمه
امید وارم دوس
داشته باشید

ممنونم کیوتیام😊