چون یکی دوس داشت بازم گذاشتم

꧁پارت ۴꧂
یومه لحظه ای تعجب میکنه، تا اینکه با اون چهره روبه رو میشه، چهره ای که با لبخندی اروم و چشمانی پر از گرما انگار اشناست... برایه یومه این صحنه خیلی اشنا میزنه...
هوتوکه خم میشه و کتاب یومی رو به سمت پایین میکشه تا کاملا با چهرش روبرو بشه
هوتوکه:'سلام~میشه رویه صندلی کناریت بشیم؟'
یومه دوباره دستپاچه میشه
یومه:'ه_ ها... چی...'
قبل از اینکه یومه جوابشو بده هوتوکه با تکه خنده ای رویه صندلی کناری یومه میشینه.
یومه تو ذهنش:'چ_چرا کنار من نشست؟! صندلی خالی تو این کلاس زیاده پس چرا دقیقا اینجا؟! نه نه یومه اروم باش... شاید چون دوست داشت کنار پنجره بشینه اینجا نشست... چیزی نیست... '
یومه با افکار خودش خودشو اروم میکنه و غرق درس خوندن میشه، درحالی که میتونه پچ پچ های دخترایه دیگه پشتش رو بشنوه. یومه کاملا بی توجه فقط درس میخوند، تا اینکه صدایی ملایم رو میشنوه
هوتوکه:'هی... هی...'
یومه با صداش میلرزه
یومه:'چ_ ب_بله؟ '
هوتوکه به سمت کتاب یومی خم میشه و به لحظه ای به چشمایه یومه نگاه میکنه
هوتوکه:'اه... فقط میبینم که درس زیاد میخونی... پس درست باید خیلی خوب باشه... هوم؟'
یومه:'خب... اره... چطور؟'
هوتوکه دوباره تیکه خنده ای میزنه
هوتوکه:'پس اگه تو درسم مشکل داشتم کمکم میکنی؟'
یومه:'ب_باشه...'
هوتوکه کمی به سمت یومه خم میشه
هوتوکه:'میتونم یومه صدات کنم؟ یا باید رسمی باهات حرف بزنم؟ '
یومه در ذهنش:'چییییی اسممو میدونه؟! اخه چطوری اولین باره که همو میبینیم چرا اسممو میدونه؟!'
یومه: ب_ببخشید... ولی اسممو از کجا میدونی؟..
هوتوکه چند لحظه مکث میکنه و به دفتر یومه اشاره میکنه
هوتوکه:' پس فکنم اسم یه قریبه رو رویه دفترت نوشتی'
هوتوکه پوزخندی طعنه امیز میزنه
(ادامه دارد)
دیدگاه ها (۴۱)

این پارت فقط واسه معرفی کاراکتر ها تا اینجا

پشمام چن نفر خوششون اومد با اینکه گوهه

خب... اگه حداقل یکی دو نفر خوششون بیاد بازم میزارم

کی اخه حوصله داره بخونه ولی دارم میزارم

part26🦋-بیا بشین &وایی چقدر ویو اینگا خوشگله-از تو که خوشگل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط