پارت هفتم
پارت هفتم
جیمین:یعنی چی
ات:پدرم از روزی که من متولد شدم من رو دوست نداره چرا چون من دخترم اون همش من رو اذیت میکرد ولی وقتی مادرم مرد اون به خاطر قولی که به مادرم داده بود من رو تحمل کرد اون هرشب مست میکرد و تا حد مرگ من رو میزد اون من رو هر.زه صدا میزد ومن هم از سر مجبوریت تحملش میکردم تو کسی رو نداشتم (ات همش رو با صدای پر از بغض تعریف میکرد و در آخر هم گریش گرفت)
جیمین :ات من ازت معذرت میخام من از هیچکدوم از اینا خبرنداشتم
ات:مهم نیست هیچکدوم از اینا تقصیر تو نیست مقصر خودمم
جیمین :ات این حرف رو نگو تو خیلی باارزش هستی تو این دنیا حتما یکی هست که تو رو دوست داشته باشه بهت قول میدم
ات چیز نگفت و فقط یه لبخند مصنوعی زد بعد جیمین رفت کارهای ترخصی رو انجام داد و بعد رفتن خونشون ات رفت تو اتاقش و جیمین هم ات رو به یکی از خدمتکار ها سپرد و رفت شرکت
پایان پارت
جیمین:یعنی چی
ات:پدرم از روزی که من متولد شدم من رو دوست نداره چرا چون من دخترم اون همش من رو اذیت میکرد ولی وقتی مادرم مرد اون به خاطر قولی که به مادرم داده بود من رو تحمل کرد اون هرشب مست میکرد و تا حد مرگ من رو میزد اون من رو هر.زه صدا میزد ومن هم از سر مجبوریت تحملش میکردم تو کسی رو نداشتم (ات همش رو با صدای پر از بغض تعریف میکرد و در آخر هم گریش گرفت)
جیمین :ات من ازت معذرت میخام من از هیچکدوم از اینا خبرنداشتم
ات:مهم نیست هیچکدوم از اینا تقصیر تو نیست مقصر خودمم
جیمین :ات این حرف رو نگو تو خیلی باارزش هستی تو این دنیا حتما یکی هست که تو رو دوست داشته باشه بهت قول میدم
ات چیز نگفت و فقط یه لبخند مصنوعی زد بعد جیمین رفت کارهای ترخصی رو انجام داد و بعد رفتن خونشون ات رفت تو اتاقش و جیمین هم ات رو به یکی از خدمتکار ها سپرد و رفت شرکت
پایان پارت
۵.۸k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.