پارت پنجم
پارت پنجم
دوماه بعد
ویو ات
الان دقیقا دوماه از ازدواجمون میگذره تو این دوماه اصلا هیچ چیز خاصی اتفاق نیفتاد مثل دوتا غریبه تو یه خونه زندگی میکنیم جیمین صبح زود میره سر کار و شب دیر وقت میاد منم کل روز تو خونه تنها میشینم هر از گاهی هم به خدمتکار ها کمک میکنم بعضی وقتا با خودم فکر میکنم که من چیکار کردم چه گناهی انجام دادم که خدا داره این طوری من رو مجازات میکنه شبیه مرده متحرک شدم دیگه هیچی حسی نسبت به زندگی کردن ندارم روز ها از الکی همینطوری دارن میگذرن و من دارم بیشتر افسوس میخورم دیگه خسته شدم
فلش بک به فردا صبح
ویو ات
دیگه امروز باید تکلیفم رو مشخص کنم دیگه نمیتونم به زندگی ادامه بدم یبار بمیرم همه از دستم خلاص میشن هم جیمین و بابام و بقیه کسی رو هم ندارم از پشت سرم گریه کنه مثل هر صبح جیمین رفت خونه امروز خلوت بود همه مرخصی بودن سریع رفتم حموم اتاقم در رو قفل کردم آب حموم رو هم باز کردم تیغ رو دستم گرفتم و شروع کردم به انجام کار (خودتون میدونین دیگه)
ویو جیمین
وقتی به شرکت رسیدم فهمیدم پرونده رو تو خونه جا گذاشتم سریع سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم وقتی وارد خونه شدم کل راهرو پر از آب قرمز شده بود به دنبال راه آب رفتم از اتاق ات داشت میومد نگرانش شدم در هم قفل بود در رو شکوندم وارد اتاق شدم از طرف حموم بود هر چقدر صداش میکردم جواب نمیداد در رو شکوندم و با صحنه ای که روبرو شدم موهای بدنم سیخ شد
پایان پارت
دوماه بعد
ویو ات
الان دقیقا دوماه از ازدواجمون میگذره تو این دوماه اصلا هیچ چیز خاصی اتفاق نیفتاد مثل دوتا غریبه تو یه خونه زندگی میکنیم جیمین صبح زود میره سر کار و شب دیر وقت میاد منم کل روز تو خونه تنها میشینم هر از گاهی هم به خدمتکار ها کمک میکنم بعضی وقتا با خودم فکر میکنم که من چیکار کردم چه گناهی انجام دادم که خدا داره این طوری من رو مجازات میکنه شبیه مرده متحرک شدم دیگه هیچی حسی نسبت به زندگی کردن ندارم روز ها از الکی همینطوری دارن میگذرن و من دارم بیشتر افسوس میخورم دیگه خسته شدم
فلش بک به فردا صبح
ویو ات
دیگه امروز باید تکلیفم رو مشخص کنم دیگه نمیتونم به زندگی ادامه بدم یبار بمیرم همه از دستم خلاص میشن هم جیمین و بابام و بقیه کسی رو هم ندارم از پشت سرم گریه کنه مثل هر صبح جیمین رفت خونه امروز خلوت بود همه مرخصی بودن سریع رفتم حموم اتاقم در رو قفل کردم آب حموم رو هم باز کردم تیغ رو دستم گرفتم و شروع کردم به انجام کار (خودتون میدونین دیگه)
ویو جیمین
وقتی به شرکت رسیدم فهمیدم پرونده رو تو خونه جا گذاشتم سریع سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم وقتی وارد خونه شدم کل راهرو پر از آب قرمز شده بود به دنبال راه آب رفتم از اتاق ات داشت میومد نگرانش شدم در هم قفل بود در رو شکوندم وارد اتاق شدم از طرف حموم بود هر چقدر صداش میکردم جواب نمیداد در رو شکوندم و با صحنه ای که روبرو شدم موهای بدنم سیخ شد
پایان پارت
۶.۸k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.