•وقتی پسرای سال بالایی برات قلدری میکنن•
•وقتی پسرای سال بالایی برات قلدری میکنن•
🦅 #جی 🦅
پسر قلدر به عقب هل داده شد و عصبی به پسر رو به روش که مانع از کارش شده بود خیره شد
÷لعنتی...تو دوباره..
_مگه نگفته بودم بهش نزدیک نشید؟
_مگه نگفته بودم حق ندارید بهش قلدری کنید(+داد)
×یاااا تو مگه کی هستی که به حرفت گوش کنیم؟
_من؟ میشه گفت کسی که شمارو ادب میکنه!!
جی اینو گفت و دستت رو تو دستاش گرفت و بهت نگاه کرد
_ا/ت..چرا..چرا دوباره بهم نگفتی!!
_همجای حیاط رو دنبالت گشتم!!
یکی از پسرای سال بالایی دوباره شروع به خندیدن کرد و به جی نزدیکتر شد
=با پای خودت میری..یا خودم بندازمت بیرون؟ اون عروسک منه و تو نباید تو کارم دخالت کنی
همین حرف کافی بود تا جی از عصبانیت مشتی به صورت طرف بزنه
_تو هم خفه میشی یا خودم باید دهنتو جر بدم؟ یا شاید..کل بدنت؟
جی و پسرای سال بالایی شروع به دعوا کردن ولی تو از این درگیری میترسیدی..میترسیدی بخاطر تو بلایی سر جی که دوستت بود بیاد و این رو نمیخواستی
+جو..جونگ سونگا..اشکال ن..نداره..
_چی چیو اشکال ندارهههه! اینا گوه میخورن دوباره بهت قلدری کنن
یشدنو دوباره به دعوا ادامه داد..البته که جی اصلا کم نمیاورد و از هیچ چیز هم نمیترسید..تنها هدفی که داشت محافظت از تو و ادب کردن اونا بود و قصد عقب کشی هم نداشت..
با اینحال تو نگران بودی و قطره های اشک از چشمات با سرعت سرازیر میشدن..
جی با اخرین مشتی که به پسر قد کوتاهه کرد همشون پا به فرار گذاشتن
÷بزار فقط دفعه ی بعد...من میدونم و تو..
با رفتن اونا جی به سمتت برگشت که با چهره ی گریونت مواجه شد
_یا یاااا چرا گریه میکنی
اومد و تو رو در اغوش گرفت
_از الان به بعد دیگه حواسم بهشون هست..نمیزارم از 5 متری نزدیکت شن!
+اگه..هق..اگه اسیبی..هق.. بهت میرسید چی؟؟؟
شروع به نوازش موهات کرد
_یا یاااا میدونی که من ورزشکارمممم!
عمرا زورشون به من برسه..
لبخندی زد و از بغلت در اومد تا صورتت رو ببینه
_حالا دیگه گریه نکن قشنگم..من ازت محافظت میکنم و..هر وقت اون عوضی هارو دیدی که خواستن بهت نزدیک شن بلافاصله خبرم کن!! باشه؟
سرت رو تکون دادی که اشک هات رو پاک کرد و دوباره تو رو بغل کرد..
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#سناریو #انهایپن #پارک_جونگ_سونگ #سناریو_انهایپن #تکپارتی #فیک #Enhypen #Jay #Fic #مدرسه #دانش_اموز #اهمیت #دوست #همکلاسی
🦅 #جی 🦅
پسر قلدر به عقب هل داده شد و عصبی به پسر رو به روش که مانع از کارش شده بود خیره شد
÷لعنتی...تو دوباره..
_مگه نگفته بودم بهش نزدیک نشید؟
_مگه نگفته بودم حق ندارید بهش قلدری کنید(+داد)
×یاااا تو مگه کی هستی که به حرفت گوش کنیم؟
_من؟ میشه گفت کسی که شمارو ادب میکنه!!
جی اینو گفت و دستت رو تو دستاش گرفت و بهت نگاه کرد
_ا/ت..چرا..چرا دوباره بهم نگفتی!!
_همجای حیاط رو دنبالت گشتم!!
یکی از پسرای سال بالایی دوباره شروع به خندیدن کرد و به جی نزدیکتر شد
=با پای خودت میری..یا خودم بندازمت بیرون؟ اون عروسک منه و تو نباید تو کارم دخالت کنی
همین حرف کافی بود تا جی از عصبانیت مشتی به صورت طرف بزنه
_تو هم خفه میشی یا خودم باید دهنتو جر بدم؟ یا شاید..کل بدنت؟
جی و پسرای سال بالایی شروع به دعوا کردن ولی تو از این درگیری میترسیدی..میترسیدی بخاطر تو بلایی سر جی که دوستت بود بیاد و این رو نمیخواستی
+جو..جونگ سونگا..اشکال ن..نداره..
_چی چیو اشکال ندارهههه! اینا گوه میخورن دوباره بهت قلدری کنن
یشدنو دوباره به دعوا ادامه داد..البته که جی اصلا کم نمیاورد و از هیچ چیز هم نمیترسید..تنها هدفی که داشت محافظت از تو و ادب کردن اونا بود و قصد عقب کشی هم نداشت..
با اینحال تو نگران بودی و قطره های اشک از چشمات با سرعت سرازیر میشدن..
جی با اخرین مشتی که به پسر قد کوتاهه کرد همشون پا به فرار گذاشتن
÷بزار فقط دفعه ی بعد...من میدونم و تو..
با رفتن اونا جی به سمتت برگشت که با چهره ی گریونت مواجه شد
_یا یاااا چرا گریه میکنی
اومد و تو رو در اغوش گرفت
_از الان به بعد دیگه حواسم بهشون هست..نمیزارم از 5 متری نزدیکت شن!
+اگه..هق..اگه اسیبی..هق.. بهت میرسید چی؟؟؟
شروع به نوازش موهات کرد
_یا یاااا میدونی که من ورزشکارمممم!
عمرا زورشون به من برسه..
لبخندی زد و از بغلت در اومد تا صورتت رو ببینه
_حالا دیگه گریه نکن قشنگم..من ازت محافظت میکنم و..هر وقت اون عوضی هارو دیدی که خواستن بهت نزدیک شن بلافاصله خبرم کن!! باشه؟
سرت رو تکون دادی که اشک هات رو پاک کرد و دوباره تو رو بغل کرد..
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#سناریو #انهایپن #پارک_جونگ_سونگ #سناریو_انهایپن #تکپارتی #فیک #Enhypen #Jay #Fic #مدرسه #دانش_اموز #اهمیت #دوست #همکلاسی
۱۲.۵k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.