سلام بچه ها این چند پارتی به عنوان اولین تجربه امه اگه بد
سلام بچه ها این چند پارتی به عنوان اولین تجربه امه اگه بد شد ببخشید
.
شخصیت ها توی اسلاید اول مشخصن اسلاید دوم سنا خانمه که سه سالشه
.............
چند پارتی سونگمین
عشق فراموش نشدنی
.
با حس انگشت های کوچولویی که روی صورتت کشیده میشد از خواب بیدار شدی
با دیدن دختر کوچولوی سه ساله ات که عروسک مورد علاقه اش بغلش بود لبخندی زدی
ات: دختر کوچولوی من چه طوره؟؟؟
سنا: مامانی چلا انگد دیل بیدال شدی؟؟؟؟
ات: بخندی زد و از روی تخت بلند و سد بغل دخترکش نشست
ات: ببخشید دخترم دیشب ی سری نقاشی باید میکردم ببخشید
سنا: ممانی من دشنمه
ات ی دفعه دخترشو بلند کرد که باعث شد دخترش قهقهه ی بلندی بزنه
بوس محکمی به لپاش زد و گذاشتش زمین
ات: بیا بریم با هم صبحونه بخوریم
سنا: بلیم
دست دخترشو گرفت و با هم به سمت اشپزخونه رفتن دخترشو روی صندلی مخصوصش گذاشت و گفت
ات: خب نظرت چیه امروز شکلات با شیر داغ بخوریم؟؟؟؟؟؟
سنا: خوفه
ات بعد از بوس کردن دخترش دو تا نون تست رو گذاشت توی دستگاه و از توی یخچال شیر و نوتلا رو در اورد و گذاشتش ون روی میز تا از سرماش کم بشه بعدس شیرو داغ کرد و توی دوتا لیوان ریخت و بغل دختر نشست و بهش لقمه های کوچولو کوچولو میداد تا راحت تر بخوره
ات: خب خب دختر کوچولو بدو بریم اماده شیم بریم شرکت
سنا: اخ جون
دست دخترش و گرفت و با هم سمت اتاق رفتن لباسای جدیدی که برای دخترش خریده بود روی تخت گذاشته بود دخترش با دیدن لباس مخمل خرگوشیش خوشحال شد و سمتش رفت ات هم سمت دخترش رفت تا لباساشو عوض کنه
وقتی لباسای دخترشو تنش کرد موهاشو شونه کرد و دم اسبی بست بعدش دسته ای از چتری هاشو با دوتا گیرهی کوچولوی خرگوشی کنار زد در اخر کیف مخملی دختر کوچولوشو روی دوشش انداخ تو کلاه خرگوشیشو تنش کرد نگاهی به دختر انداخ تو لپشو بوس کرد
ات: دخترم بیا این گوشیتو بزار توی کیفت باشه شماره ی مامانی رو بلندی دیگه؟؟؟؟؟
سنا: اله مامانی
ات: خب برو تا من لباسامو بپوشم و بیام
با رفتن دخترش اروم لباسایی که روی تخت بود رو برپاشت و پوشید جواب شلواری سفیدی رو با ی کتدامن سر همی سفید که پائین دامنظ خز داشت پوشید ی بوت بلند پاشنه بلند برداشتی و پالتوتو روی تخت گذاشتی سمت میز ارایش رفتی و ارایش ملیحی کرد با دیدن گردنبندی که سونگمین وسط رابطه ای که توی همین اتاق بود و حاصلش سنا شد برداشتیش و گردنت انداختی لبخند غمگینی زدی دیوونه بودی بعد از اینکه دوبار ولت کرده بود هنوزم عاشقش بودی سرتو بالا گرفتی تا اشکات پائین نریزن کیفتو برداشتی و گوشیتو ی سری وسایل دیگه داخلش گذاشتی پالتوتو برداشتی و به سمت سنا رفتی
ات: بریم دختر
دستشو گرفتی و از خونه خارج شدیدن
.
..
ادامه دارد
.
شخصیت ها توی اسلاید اول مشخصن اسلاید دوم سنا خانمه که سه سالشه
.............
چند پارتی سونگمین
عشق فراموش نشدنی
.
با حس انگشت های کوچولویی که روی صورتت کشیده میشد از خواب بیدار شدی
با دیدن دختر کوچولوی سه ساله ات که عروسک مورد علاقه اش بغلش بود لبخندی زدی
ات: دختر کوچولوی من چه طوره؟؟؟
سنا: مامانی چلا انگد دیل بیدال شدی؟؟؟؟
ات: بخندی زد و از روی تخت بلند و سد بغل دخترکش نشست
ات: ببخشید دخترم دیشب ی سری نقاشی باید میکردم ببخشید
سنا: ممانی من دشنمه
ات ی دفعه دخترشو بلند کرد که باعث شد دخترش قهقهه ی بلندی بزنه
بوس محکمی به لپاش زد و گذاشتش زمین
ات: بیا بریم با هم صبحونه بخوریم
سنا: بلیم
دست دخترشو گرفت و با هم به سمت اشپزخونه رفتن دخترشو روی صندلی مخصوصش گذاشت و گفت
ات: خب نظرت چیه امروز شکلات با شیر داغ بخوریم؟؟؟؟؟؟
سنا: خوفه
ات بعد از بوس کردن دخترش دو تا نون تست رو گذاشت توی دستگاه و از توی یخچال شیر و نوتلا رو در اورد و گذاشتش ون روی میز تا از سرماش کم بشه بعدس شیرو داغ کرد و توی دوتا لیوان ریخت و بغل دختر نشست و بهش لقمه های کوچولو کوچولو میداد تا راحت تر بخوره
ات: خب خب دختر کوچولو بدو بریم اماده شیم بریم شرکت
سنا: اخ جون
دست دخترش و گرفت و با هم سمت اتاق رفتن لباسای جدیدی که برای دخترش خریده بود روی تخت گذاشته بود دخترش با دیدن لباس مخمل خرگوشیش خوشحال شد و سمتش رفت ات هم سمت دخترش رفت تا لباساشو عوض کنه
وقتی لباسای دخترشو تنش کرد موهاشو شونه کرد و دم اسبی بست بعدش دسته ای از چتری هاشو با دوتا گیرهی کوچولوی خرگوشی کنار زد در اخر کیف مخملی دختر کوچولوشو روی دوشش انداخ تو کلاه خرگوشیشو تنش کرد نگاهی به دختر انداخ تو لپشو بوس کرد
ات: دخترم بیا این گوشیتو بزار توی کیفت باشه شماره ی مامانی رو بلندی دیگه؟؟؟؟؟
سنا: اله مامانی
ات: خب برو تا من لباسامو بپوشم و بیام
با رفتن دخترش اروم لباسایی که روی تخت بود رو برپاشت و پوشید جواب شلواری سفیدی رو با ی کتدامن سر همی سفید که پائین دامنظ خز داشت پوشید ی بوت بلند پاشنه بلند برداشتی و پالتوتو روی تخت گذاشتی سمت میز ارایش رفتی و ارایش ملیحی کرد با دیدن گردنبندی که سونگمین وسط رابطه ای که توی همین اتاق بود و حاصلش سنا شد برداشتیش و گردنت انداختی لبخند غمگینی زدی دیوونه بودی بعد از اینکه دوبار ولت کرده بود هنوزم عاشقش بودی سرتو بالا گرفتی تا اشکات پائین نریزن کیفتو برداشتی و گوشیتو ی سری وسایل دیگه داخلش گذاشتی پالتوتو برداشتی و به سمت سنا رفتی
ات: بریم دختر
دستشو گرفتی و از خونه خارج شدیدن
.
..
ادامه دارد
۳۸۸
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.