BTS, Roman

#زندگی_من
#پارت_سی_و_سوم

از روی پله های تالار گذر کردیم و به درب اصلی رسیدیم.
درب اصلی بسیار بزرگ و سلطنتی به نظر میومد.[معلومه برای کرایه اینجا خیلی پول داده!]
از قسمت ابتدا پله و تا آخر، جایی که کبوتران عاشق قرار دارن، فرش قرمزی پوشیده بود.
زمین با سرامیک هایی به رنگ کرم با ترک های کرم تیره پوشیده شده بود.
دیواره ها هم تا حدود ۱ متر با همین سرامیک های دیدنی پوشیده شده بود.
راهرویی ها از درب ورودی گرفته میشد، حدود ۱۰ متر عرض داشت و در کاره ها، سمت راست و چپ، با گلدون های بزرگی ها به فاصله ی ۱ متر چیده شده بودن، مواجه شدم.
از انتها تا ابتدای سالن از آباژور های بزرگی که از سقف آویزون بود و با تیکه شیشه هایی به شکل الماس، با به هم خوردن هم، صدای قشنگی تولید میکرد.
تا الان به همچین جای با شکوهی نیومده بودم.
وقتی به انتهای راهرو رسیدیم، دیگه شباهت به راهرو رو نمیاد و بجاش به یک تالار خیلی خیلی خیلی بزرگ تبدیل شد.
فرش قرمز همونطور ادامه داشت تا جایی که پله ها تو رو به میز و صندلی اصلی دوست تهیونگ و دوست دخترش میرسوند.
وسط سالن شلوغ بود از دختر پسرای پولدار. همه شراب به دست بودن اما هیچکس امشب و مست نکرده بود.
به تهیونگ نگاه کردم که میخواد کدوم سمت صندلی انتخاب کنه.
به سمت چپ حرکت کرد و منم همونطور که دستم توی دستش گره خورده بود، حرکت کردم.
از راهی که میرفتیم، متوحه شدم تهیونگ میخواد کنار رفیق صمیمیاش بشینه.
حس کردم با دیدن من ناراحتن، و این موجب شد اعتگاد به نفس مو از دست بدم. سرم و پایین انداختم و بغض کردم، اما الان موقع گریه نبود، پس بغضم و قورت دادم.

تهیونگ- به به رفیقام

دستم و ازش دور کردم تا بره و با دوستاش سلام علیک کنه.
دوست دخترای همشون بودن، و همه من و به چشم یک هرزه میدیدن
[وااآی، باید از این محوطه دور شم! ولی چطورییی! برم دستشویی؟! نه اخه.. نمیدونم کجاست! نه بهتره اول یکم بشینم بعد برم سرویس.. اره اینطوری ضایع س]
کنار تهیونگ اما با فاصله نشستم. نمیخواستم زیادروی کنم. همین الانشم نزدیک بود گریم بگیره.
دیدگاه ها (۰)

BTS, Roman

BTS, Roman

BTS, Roman

BTS

A girl from tomorrow(part 7)

پارت ۴۴ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط