ادامه پارت ۴۹
ادامه پارت ۴۹
ببین ا.ت میشه یکم خرابکاری نکنی؟
جیمین ازم خواسته از مکالمه ای که میکنن و حرفایی که میزنن یه وویس بگیرم
صداشونو ضبط کنم
پس عین دخترای خوب گمشو تو اتاقت
ا.ت:پس همدست شدی آره؟
از کی تا حالا؟
حالا چرا جیمین؟
نکنه سروسِری باهم دارین؟
وویونگ:پوکر وایسادم
عوضی من دیشب کم مونده بود گیر تهیونگ عوضی بیوفتم
به خاطر کمک کردن به یونگی و جیمین و تو
اونوقت جای دستت درد نکنته؟
ا.ت:خندیدم و گونشو بوسیدم
من که عاشقتم
وویونگ:آره باشه باور کردم
حالا برو تو اتاق
ا.ت:باشه ای گفتم و دوییدم تو اتاقم.
--
لیان:خب..تهیونگ
بنظرم راه خودشونو عوض کردن
دیگه وقتشه
یا برای همیشه مَحوشون کنیم
یا بِکشیمشون پایین
تهیونگ:توی این مدتی که ا.ت پیش منه
خبری ازشون نیست
کاری هم که نکردن
از سکوتشون میترسم لیان
لیان:خودتو دست کم گرفتی یا اونارو هیولا
میدونی؟
تهیونگ:تو دلم گفتم
خوبه طوری بهشون فهموندم که
بدبختی گذشتشون زیر سر توعه بدبخت
خیلی ساده لویی لیان...
خودمو دست کم نگرفتم
اونا هم در حد من نیستن
اما خب..
باید احتیاط کنیم
لیان:آیش
ا.ت باهات راه اومده؟
تهیونگ:نیشخندی زدم
مگه میتونه نیاد؟
لیان:ابرومو بالا انداختم
پیش تو اگه بَره هم میزاشتم
الان بلد بود عین آدم حرف بزنه
چه برسه اون دختر
تهیونگ:خندیدم و گفتم
معامله خوبی بود نه؟
دخترت...در عوض امنیت خودت
ولی خب بد نشد
هرچیکه هست..الان اون فرشته مال منه
ببین ا.ت میشه یکم خرابکاری نکنی؟
جیمین ازم خواسته از مکالمه ای که میکنن و حرفایی که میزنن یه وویس بگیرم
صداشونو ضبط کنم
پس عین دخترای خوب گمشو تو اتاقت
ا.ت:پس همدست شدی آره؟
از کی تا حالا؟
حالا چرا جیمین؟
نکنه سروسِری باهم دارین؟
وویونگ:پوکر وایسادم
عوضی من دیشب کم مونده بود گیر تهیونگ عوضی بیوفتم
به خاطر کمک کردن به یونگی و جیمین و تو
اونوقت جای دستت درد نکنته؟
ا.ت:خندیدم و گونشو بوسیدم
من که عاشقتم
وویونگ:آره باشه باور کردم
حالا برو تو اتاق
ا.ت:باشه ای گفتم و دوییدم تو اتاقم.
--
لیان:خب..تهیونگ
بنظرم راه خودشونو عوض کردن
دیگه وقتشه
یا برای همیشه مَحوشون کنیم
یا بِکشیمشون پایین
تهیونگ:توی این مدتی که ا.ت پیش منه
خبری ازشون نیست
کاری هم که نکردن
از سکوتشون میترسم لیان
لیان:خودتو دست کم گرفتی یا اونارو هیولا
میدونی؟
تهیونگ:تو دلم گفتم
خوبه طوری بهشون فهموندم که
بدبختی گذشتشون زیر سر توعه بدبخت
خیلی ساده لویی لیان...
خودمو دست کم نگرفتم
اونا هم در حد من نیستن
اما خب..
باید احتیاط کنیم
لیان:آیش
ا.ت باهات راه اومده؟
تهیونگ:نیشخندی زدم
مگه میتونه نیاد؟
لیان:ابرومو بالا انداختم
پیش تو اگه بَره هم میزاشتم
الان بلد بود عین آدم حرف بزنه
چه برسه اون دختر
تهیونگ:خندیدم و گفتم
معامله خوبی بود نه؟
دخترت...در عوض امنیت خودت
ولی خب بد نشد
هرچیکه هست..الان اون فرشته مال منه
۵.۸k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.