پارت ۴9
پارت ۴9
#سایه2
┈───┈───┈──┈──
ویو‹لیان›
بعد از نگه داشتن ماشین
رفتم سمت عمارت تهیونگ
درو برامون باز کردن که رفتم تو
تهیونگ:رفتم از عمارت بیرون
توی حیاط بودم که لیان اومد
لبخندی زدم و دستشو توی دستم فشردم
خوش اومدی لیان
از اینطرف
لیان:ممنون که دعوت کردی
ا.ت کجاست؟
خوبه؟
تهیونگ:میدونی که ببینتت از خونه بیرونت میکنه
پس بیا تا وقتی نفهمیده یکم باهم حرف بزنین
چطوره؟
لیان:آیگو دختر چشم سفید
هنوز فکر میکنه مردن مادرش تقصیر من بود
تهیونگ:نبود!؟
لیان:زدم زیر خنده
عوضی
تهیونگ:نشستیم پشت میز عصرونه که توی حیاط برامون چیده بودن
یه لیوان برداشتم و براش چایبِه ریختم
اینا عالیه
مخصوصا برای اصاب
لیان:برای اصاب ضعیف من فکر کنم خوب باشه..
وویونگ:شماره جیمین و گرفتم
قربان
پدر ا.ت اومده اینجا
جیمین:چی گفتی؟
لیان!!؟
ببین وویونگ
من نمیدونم به هر بهونه ای که شده زیاد برو سمتشون
حالا بردن چایی قهوه کیک یا هرچی
میری اونجا و گوشیتو روی ضبط میزاری جا میمونه اونجا
فهمیدی؟
وویونگ:بله قربان
فعلا
گوشی رو غط کردم
مشروب گذاشتم تو سینی با یخ و گیلاس
رفتم تو حیاط
مشغول خندیدن و حرف زدن بودن
قربان
تهیونگ:بزار رو میز
وویونگ:چشمی گفتم و گذاشتم رو میز
گوشیمو آروم از تو جیبم در اووردم و انداختم زیر پای تهیونگ
ارباب کاری ندارید؟
تهیونگ:نه
میتونی بری
وویونگ:چشم
رفتم داخل خونه
ا.ت:لیان اومده نه؟
وویونگ:ا.ت...
ا.ت:برو اونطرف
وویونگ:از دستش گرفتم و کشیدمش پشت دیوار
#سایه2
┈───┈───┈──┈──
ویو‹لیان›
بعد از نگه داشتن ماشین
رفتم سمت عمارت تهیونگ
درو برامون باز کردن که رفتم تو
تهیونگ:رفتم از عمارت بیرون
توی حیاط بودم که لیان اومد
لبخندی زدم و دستشو توی دستم فشردم
خوش اومدی لیان
از اینطرف
لیان:ممنون که دعوت کردی
ا.ت کجاست؟
خوبه؟
تهیونگ:میدونی که ببینتت از خونه بیرونت میکنه
پس بیا تا وقتی نفهمیده یکم باهم حرف بزنین
چطوره؟
لیان:آیگو دختر چشم سفید
هنوز فکر میکنه مردن مادرش تقصیر من بود
تهیونگ:نبود!؟
لیان:زدم زیر خنده
عوضی
تهیونگ:نشستیم پشت میز عصرونه که توی حیاط برامون چیده بودن
یه لیوان برداشتم و براش چایبِه ریختم
اینا عالیه
مخصوصا برای اصاب
لیان:برای اصاب ضعیف من فکر کنم خوب باشه..
وویونگ:شماره جیمین و گرفتم
قربان
پدر ا.ت اومده اینجا
جیمین:چی گفتی؟
لیان!!؟
ببین وویونگ
من نمیدونم به هر بهونه ای که شده زیاد برو سمتشون
حالا بردن چایی قهوه کیک یا هرچی
میری اونجا و گوشیتو روی ضبط میزاری جا میمونه اونجا
فهمیدی؟
وویونگ:بله قربان
فعلا
گوشی رو غط کردم
مشروب گذاشتم تو سینی با یخ و گیلاس
رفتم تو حیاط
مشغول خندیدن و حرف زدن بودن
قربان
تهیونگ:بزار رو میز
وویونگ:چشمی گفتم و گذاشتم رو میز
گوشیمو آروم از تو جیبم در اووردم و انداختم زیر پای تهیونگ
ارباب کاری ندارید؟
تهیونگ:نه
میتونی بری
وویونگ:چشم
رفتم داخل خونه
ا.ت:لیان اومده نه؟
وویونگ:ا.ت...
ا.ت:برو اونطرف
وویونگ:از دستش گرفتم و کشیدمش پشت دیوار
۶.۲k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.