رمان ملک قلبم
رمان ملک قلبم
پارت ۱۸
دیانا، رفتم نشستم رو صندلی
ارسلان، رفتم کنارش نشستم تخم مرغ اپز رو دادم بهش
دیانا، نمیخورم
ارسلان، چرا
دیانا، من از اون یکی ها میخوام
ارسلان، برات خوب نیست
دیانا، خواهش میکنم خوب شدم دیگه
ارسلان، نه
دیانا، خواهش میکنم ،،مضلوم،،
ارسلان، باشه بخور
... بعد صبحانه ...
دیانا، دستت درد نکنه
ارسلان، خواهش میکنم
دیانا، میشه فیلم ببنم
ارسلان، اره
دیانا، فلش داری
ارسلان، اوهوم
دیانا، میدی
ارسلان، پشت تلویزیونه
دیانا، اوکی توام میبینی
ارسلان، اوهوم
دیانا، بیا شروع شد
ارسلان، رفتم خوراکی اوردم
... ۴ ساعت بعد ...
دیانا،اخرای فیلم بود چندتا فیلم دیده بودیم دیگه اینم داشت تموم میشدکه ارسلان گفت
ارسلان ،من باید برم
دیانا، کجا
ارسلان، مسابقه
دیانا، زود نیست
ارسلان، نه تازه یه ساعت تا اونجا
پارت ۱۸
دیانا، رفتم نشستم رو صندلی
ارسلان، رفتم کنارش نشستم تخم مرغ اپز رو دادم بهش
دیانا، نمیخورم
ارسلان، چرا
دیانا، من از اون یکی ها میخوام
ارسلان، برات خوب نیست
دیانا، خواهش میکنم خوب شدم دیگه
ارسلان، نه
دیانا، خواهش میکنم ،،مضلوم،،
ارسلان، باشه بخور
... بعد صبحانه ...
دیانا، دستت درد نکنه
ارسلان، خواهش میکنم
دیانا، میشه فیلم ببنم
ارسلان، اره
دیانا، فلش داری
ارسلان، اوهوم
دیانا، میدی
ارسلان، پشت تلویزیونه
دیانا، اوکی توام میبینی
ارسلان، اوهوم
دیانا، بیا شروع شد
ارسلان، رفتم خوراکی اوردم
... ۴ ساعت بعد ...
دیانا،اخرای فیلم بود چندتا فیلم دیده بودیم دیگه اینم داشت تموم میشدکه ارسلان گفت
ارسلان ،من باید برم
دیانا، کجا
ارسلان، مسابقه
دیانا، زود نیست
ارسلان، نه تازه یه ساعت تا اونجا
۶.۳k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.