سلام اومدم با سناریو چیفویو 🖇
سلام اومدم با سناریو چیفویو 🖇
امیدوارم دوست داشته باشید ❤
اینجا شما تازه دوست دختر چیفویو شدید و الان با چیفویو میخواید برید فستيوال
☆••••☆•••••☆•••••☆••••••☆
ویو ا/ت(شما)
امروز اولین قرار من با چیفویو هست خیلی هیجان دارم دیروز بهم اعتراف کرد بهترین روز زندگیم بود
امروز فستيوال هست میخوایم با اما چان دراکن کون هینا چان تاکمیچی کون بریم
یک دوش یک ساعته گرفتم موهامو خشک کردم یک کیمونو سفید با گل های آبی پوشیدم خیلی بهم میومد یک آرایش کیوت کردم موهامو دم اسبی بستم بالا خیلی خوب شده بودم خوب الان بهتره برم تا دیرم نشده
ویو چیفویو
خیلی خوشحالم امروز اولین قرار من با ا/ت هست دیروز بهش اعتراف کردم ولی یکم ناراحتم دلم میخواست با ا/ت تنها باشم به پک جی غذا دادم آماده شدم برم فستيوال خیلی دوست دارم ببینم چه شکلی شده یعنی کیمونو پوشیده؟
ویو ا/ت
بلاخره رسیدم ولی همه اومده بودن
ا/ت: ببخشید دیر کردم
اما:مشکلی نیست ماهم تازه اومدیم بریم خوش بگذرونیم
هینا: موافقم
دراکن کون و تاکمیچی کون و چیفویو هم سر تکون دادن
اول رفتیم سمت غرفه های خوراکی واییییییییییی دلم آب شد
ویو چیفویو
با بچه ها منتظر ا/ت بودیم که اومد چه خوشگل شده
بعد اما چان گفت بریم خوش بگذرونیم ما پسرا هم سر تکون دادیم
رفتیم سمت غرفه های غذا که با دیدن صورت هیجان زده و کیوت ا/ت خندم گرفت
چیفویو:ا/ت میخوای بریم خوراکی بخریم؟
ا/ت با قیافه کیوتی به خودش گرفت
ا/ت:بریم چیفویو جونم
خندم گرفت باهم رفتیم کلی خوراکی خریدم آخه چقدر این شکمو هست
از اونور اما چان خواست با دراکن تنها باشه تاکمیچی و هینا چان هم که اصلا انگار وجود نداریم
فرست خوبی بود با ا/ت تنها باشم
بعد از خوراکی خوردن رفتیم سمت وسایل بازی کلی خوش گذروندیم رفتیم سمت پل تا باهم آتيش بازی نگاه کنیم
ا/ت:واییییییییییی خیلییییی قشنگههههه
چیفویو:ولی قشنگ تر از تو نیست
با این حرفم صورت ا/ت سرخ شد خیلی کیوته دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم لبمو روی لبش گذاشتم آروم بوسیدمش وقتی ازش جدا شدم ا/ت کل صورتش قرمز شده بود
ا/ت:احمق..احمق..احمق
درحالی که میگفت احمق مشت میزد به شونم گفتم
چیفویو:دوست دارم ا/ت
ا/ت:منم همین طور چیفویو
♡°°°°°°°♡°°°°°°°♡°°°°°°°♡
پایان
ببخشید بد شد اینم از سناریو چیفویو
درخواستی داشتید بگید
نظرتون درباره سناریو چی بود؟
امیدوارم دوست داشته باشید ❤
اینجا شما تازه دوست دختر چیفویو شدید و الان با چیفویو میخواید برید فستيوال
☆••••☆•••••☆•••••☆••••••☆
ویو ا/ت(شما)
امروز اولین قرار من با چیفویو هست خیلی هیجان دارم دیروز بهم اعتراف کرد بهترین روز زندگیم بود
امروز فستيوال هست میخوایم با اما چان دراکن کون هینا چان تاکمیچی کون بریم
یک دوش یک ساعته گرفتم موهامو خشک کردم یک کیمونو سفید با گل های آبی پوشیدم خیلی بهم میومد یک آرایش کیوت کردم موهامو دم اسبی بستم بالا خیلی خوب شده بودم خوب الان بهتره برم تا دیرم نشده
ویو چیفویو
خیلی خوشحالم امروز اولین قرار من با ا/ت هست دیروز بهش اعتراف کردم ولی یکم ناراحتم دلم میخواست با ا/ت تنها باشم به پک جی غذا دادم آماده شدم برم فستيوال خیلی دوست دارم ببینم چه شکلی شده یعنی کیمونو پوشیده؟
ویو ا/ت
بلاخره رسیدم ولی همه اومده بودن
ا/ت: ببخشید دیر کردم
اما:مشکلی نیست ماهم تازه اومدیم بریم خوش بگذرونیم
هینا: موافقم
دراکن کون و تاکمیچی کون و چیفویو هم سر تکون دادن
اول رفتیم سمت غرفه های خوراکی واییییییییییی دلم آب شد
ویو چیفویو
با بچه ها منتظر ا/ت بودیم که اومد چه خوشگل شده
بعد اما چان گفت بریم خوش بگذرونیم ما پسرا هم سر تکون دادیم
رفتیم سمت غرفه های غذا که با دیدن صورت هیجان زده و کیوت ا/ت خندم گرفت
چیفویو:ا/ت میخوای بریم خوراکی بخریم؟
ا/ت با قیافه کیوتی به خودش گرفت
ا/ت:بریم چیفویو جونم
خندم گرفت باهم رفتیم کلی خوراکی خریدم آخه چقدر این شکمو هست
از اونور اما چان خواست با دراکن تنها باشه تاکمیچی و هینا چان هم که اصلا انگار وجود نداریم
فرست خوبی بود با ا/ت تنها باشم
بعد از خوراکی خوردن رفتیم سمت وسایل بازی کلی خوش گذروندیم رفتیم سمت پل تا باهم آتيش بازی نگاه کنیم
ا/ت:واییییییییییی خیلییییی قشنگههههه
چیفویو:ولی قشنگ تر از تو نیست
با این حرفم صورت ا/ت سرخ شد خیلی کیوته دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم لبمو روی لبش گذاشتم آروم بوسیدمش وقتی ازش جدا شدم ا/ت کل صورتش قرمز شده بود
ا/ت:احمق..احمق..احمق
درحالی که میگفت احمق مشت میزد به شونم گفتم
چیفویو:دوست دارم ا/ت
ا/ت:منم همین طور چیفویو
♡°°°°°°°♡°°°°°°°♡°°°°°°°♡
پایان
ببخشید بد شد اینم از سناریو چیفویو
درخواستی داشتید بگید
نظرتون درباره سناریو چی بود؟
۴.۶k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.