چندشاتی جونگکوک

چندشاتی جونگکوک

part 5


-ات.. کیکی که گرفتی..

-خب؟

-فکر کنم داخلش توت فرنگی داشت..

-چی..؟ راست میگی؟

-خامه توت فرنگی و تیکه کوچیکی از توت فرنگی داخلش بود فکر کنم..

ات با ترس به سمت جعبه کیک رفت و نگاه کرد

-وای.. اینجا نوشته با طعم توت فرنگی.. چطور موقع خرید ندیدم؟؟

- ات.. از دست تو.. یعنی نمیدونی حساسیت داری؟

-ندیدمش..هَچه.. هف ببخشید

- از دست تو.. لباس بپوش ببرمت دکتر

-نه خوب میشم

-برو بپوش.. سریع باش

دختر به سمت اتاق رفت و یه لباس مناسب پوشید

جونگکوک دختر رو براید استایل بغل کرد و به سمت‌ماشین برد

دختر رو سوار ماشین کرد و به سمت دکتر رفت..

۲ ساعت بعد

-آقای جئون ... نباید توت فرنگی‌میخوردن.. حساسیت شدیدی کردن.. چندتا دارو یادداشت کردم.. حتما براشون بگیرید باید مصرف‌کنن تا ۱ هفته

-ممنونم..

گفت و ات رو براید استایل بغل کرد و از بیمارستان بیرون رفت..

ات رو سوار ماشین کرد و به سمت داروخونه رفت

دارو هارو خرید و به خونه برگشت

- از دست تو ات..

-ببخشید..

-عیب‌نداره.. بخواب قرص هات رو بیارم

-مرسی.

-امیدوارم‌زودتر خوب بشی

-کوک یه حساسیته دیگه خوب میشم

کوک‌خندید
- باشه باشه مادمازل حرص نخور

- مرسی که هستی...

the end.
دیدگاه ها (۳)

چندشاتی جونگکوکpart 1رعد و برق به گوش می‌رسید.. دختر پتو رو ...

چندشاتی جونگکوکpart 2ات و جونگکوک با هم هم اتاقی دانشگاه بود...

چندشاتی جونگکوکpart 4دختر لبخند زد..پسر کیک رو برید..دختر تی...

چندشاتی جونگکوکpart 3پشت میز.. دیواری پر از بادکنک های مشکی ...

میکنه و میگه تهیونگ: بیبی داری عصبیم میکنی خونه من نه خونمون...

دیدار اول ..

قهر من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط