چندشاتی جونگکوک

چندشاتی جونگکوک

part 1

رعد و برق به گوش می‌رسید..
دختر پتو رو دور خودش پیچید و کنار شومینه، با گوشی فیلم میدید..

-ات..

-بله؟

درحالی که سرش داخل گوشی بود زمزمه کرد..

-میشه بری برام‌از‌سوپر مارکت سیگار بخری؟

-چرا خودت نمیری؟

- از بارون خوشم نمیاد..

-چتر بردار.

- خوشم نمیاد ، دستم‌درد میگیره

دختر اخم کرد

-میری بگیری یا نه

دختر هوفی کشید

بلند شد و به سمت اتاق رفت..

یه بافتنی کلفت ولی زیبا پوشید.

با یه شلوار‌پشمی خیلی زیبا..
کلاه گذاشت و پالتوی رو از روی لباس پوشید

نفس عمیقی کشید و موهای طلایی رنگش رو دور صورتش ریخت..
یه رژ لب قرمز زد و پوتین های مشکی رو پوشید..

از اتاق بیرون رفت

پسر به سمتش اومد و کارت رو به دختر داد

- بیا.. این کارتمه

- آم.. اوکی..رمز؟

- تاریخ تولدت
(وات؟)

-چی؟

-تاریخ تولدت

-چرا رمز کارت رو باید تاریخ تولد من باشه؟...

-شانسی ...

دختر نفس عمیق کشید..
کارت رو گرفت و از اتاق دانشگاه بیرون رفت..

ات و جونگکوک با هم هم اتاقی دانشگاه بودن...
دانشجوی دکتری...

به سمت در دانشگاه رفت که نگهبان اومد

-کجا میری؟

دختر به نگهبان نگاه کرد

-میخوام از سوپر مارکت وسیله بگیرم

-تو این بارون؟

-مشکلیه؟

نگهبان سری تکون داد و با کلافگی قبول کرد

از دانشگاه بیرون رفت

قطره های بارون روی صورتش برخورد میکرد
فین فین‌میکرد و بینی اش قرمز شده بود

دستاش از سرما قرمز شده بود

به سوپرمارکت رسید

بالاخره..
دیدگاه ها (۷)

چندشاتی جونگکوکpart 2ات و جونگکوک با هم هم اتاقی دانشگاه بود...

چند شاتی جونگکوکpart 3لباسش خیس آب شده بود...از چکمه هاش آب ...

چندشاتی جونگکوکpart 5-ات.. کیکی که گرفتی..-خب؟-فکر کنم داخلش...

چندشاتی جونگکوکpart 4دختر لبخند زد..پسر کیک رو برید..دختر تی...

♡𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 :: ☆part¹" ...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 81 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩یون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط