با نگاهم فهموندم که کوک بیاد تو آشپز خونه رفتیم یقیه ی جو
با نگاهم فهموندم که کوک بیاد تو آشپز خونه رفتیم یقیه ی جونگکوک و گرفتم
+چه غلطی می کنی( اعصبی)
_گفتم اجازه می دم
+فک نکن من بدون اون بچه بمونم تو خونه باتو حاضرم تو خیابون بخوابم ولی پیش تو نباشم بخدا قسم می خورم وقتی بچم بر گرده دیگه نگاتم نمی کنم( اعصبی)
هولش دادم رفتم بیرون نشستم رو زمین که هم قده جویونگ بشم
+پاشو وسایلتو جمع کنم( بغض)
جویونگ: مامان من نمی خوام بلم( بغض)
+ مامان بت خوش میگذره برو میام دنبالت( بغض شدید)
جویونگ:نمی خوام اصلنم خوش میگذله(بغض شدید)
+چرا مگه بده پیششون بمونی( بغض شدید)
_اذیتش نکن نمیره می مونه پیش ما
جویونگ:واقعا ایولا پیسه مامانم می مونم
_آره دورت بگردم نمی خوای نرو
یه نگاه به جونگکوک کردم یه لبخند بم زد
جویونگ: خوف سدی مامانی
+هوم صبر کن.... آره
جویونگ:پس من گسنمه
همه زدن زیره خنده
+جویونگ زشته بعدا
جویونگ:باسه
_پاشو برو
+الان نه صبر کن مهمونامون برن بعد پسره من باید یاد بگیره صبور باشه( لبخند)
م. ک:پس ما میریم ولی ا. ت می تونم باهات صحبت کنم( لبخند )
+حتما ( لبخند)
رفتیم حیاط پشتی نشستیم رو تاب
م. ک:ا.ت من متاسفم بابات همه چیز( نراحت)
+برای چی اصلا این حرفو نزنید من هیچ بدیی از شما ندیدم(لبخند )
م. ک:دروغ نگو اگه من جات بودم الان مادر شوهرمو می کشتم( لبخند)
+نه این چه حرفیه میدونم احساس تونو چون خودم مادر(لبخند )
م. ک:خوشحالم که همچین عروسی دارم*ا.تو بغل کرد*(لبخند )
+همچین(لبخند)
م. ک:اگه کوک اذیتت کرد بم بگو( خنده)
+هوم چشم(خنده )
م. ک: ما میریم دیگه
+کجا؟
م. ک:خونه
+شما تازه رسیدین امشب اینجا بخوابید
م. ک:نه اصلا
+پس شام می خورید بعد
م. ک:باشه
رفتیم تو خونه که جویونگ اومد بغلم کرد دم گوشم گفت
جویونگ:مامانی تو خیلی صبولی ولی دل من نیست
خنده ای کردم محکم تر بغلش کردم
+ یکم دیگه صبر کن(لبخند )
جویونگ:باسه
رفتیم سر میز غذامونو خوردیم مهمونا رفتن جونگ کوکم رفته بود جویونگ و ببره دستشویی در دستشویی با شتاب باز شد
_صبر کن بچه( داد)
جویونگ:سیل سیل می خوام از پله ها زود اومد پایین زودی دویید بغلم
جویونگ:سیل می خوام
+فقد منو بغل کردی برای شیر نمی دم شیر
جویونگ:من گلط بکونم که مامانمو بلای سیل بگل کونم
_بچه... هه وایسا(نفس نفس زدن )
جویونگ:سیل می خوام( داد)
+چه غلطی می کنی( اعصبی)
_گفتم اجازه می دم
+فک نکن من بدون اون بچه بمونم تو خونه باتو حاضرم تو خیابون بخوابم ولی پیش تو نباشم بخدا قسم می خورم وقتی بچم بر گرده دیگه نگاتم نمی کنم( اعصبی)
هولش دادم رفتم بیرون نشستم رو زمین که هم قده جویونگ بشم
+پاشو وسایلتو جمع کنم( بغض)
جویونگ: مامان من نمی خوام بلم( بغض)
+ مامان بت خوش میگذره برو میام دنبالت( بغض شدید)
جویونگ:نمی خوام اصلنم خوش میگذله(بغض شدید)
+چرا مگه بده پیششون بمونی( بغض شدید)
_اذیتش نکن نمیره می مونه پیش ما
جویونگ:واقعا ایولا پیسه مامانم می مونم
_آره دورت بگردم نمی خوای نرو
یه نگاه به جونگکوک کردم یه لبخند بم زد
جویونگ: خوف سدی مامانی
+هوم صبر کن.... آره
جویونگ:پس من گسنمه
همه زدن زیره خنده
+جویونگ زشته بعدا
جویونگ:باسه
_پاشو برو
+الان نه صبر کن مهمونامون برن بعد پسره من باید یاد بگیره صبور باشه( لبخند)
م. ک:پس ما میریم ولی ا. ت می تونم باهات صحبت کنم( لبخند )
+حتما ( لبخند)
رفتیم حیاط پشتی نشستیم رو تاب
م. ک:ا.ت من متاسفم بابات همه چیز( نراحت)
+برای چی اصلا این حرفو نزنید من هیچ بدیی از شما ندیدم(لبخند )
م. ک:دروغ نگو اگه من جات بودم الان مادر شوهرمو می کشتم( لبخند)
+نه این چه حرفیه میدونم احساس تونو چون خودم مادر(لبخند )
م. ک:خوشحالم که همچین عروسی دارم*ا.تو بغل کرد*(لبخند )
+همچین(لبخند)
م. ک:اگه کوک اذیتت کرد بم بگو( خنده)
+هوم چشم(خنده )
م. ک: ما میریم دیگه
+کجا؟
م. ک:خونه
+شما تازه رسیدین امشب اینجا بخوابید
م. ک:نه اصلا
+پس شام می خورید بعد
م. ک:باشه
رفتیم تو خونه که جویونگ اومد بغلم کرد دم گوشم گفت
جویونگ:مامانی تو خیلی صبولی ولی دل من نیست
خنده ای کردم محکم تر بغلش کردم
+ یکم دیگه صبر کن(لبخند )
جویونگ:باسه
رفتیم سر میز غذامونو خوردیم مهمونا رفتن جونگ کوکم رفته بود جویونگ و ببره دستشویی در دستشویی با شتاب باز شد
_صبر کن بچه( داد)
جویونگ:سیل سیل می خوام از پله ها زود اومد پایین زودی دویید بغلم
جویونگ:سیل می خوام
+فقد منو بغل کردی برای شیر نمی دم شیر
جویونگ:من گلط بکونم که مامانمو بلای سیل بگل کونم
_بچه... هه وایسا(نفس نفس زدن )
جویونگ:سیل می خوام( داد)
- ۱۰.۶k
- ۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط