اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۳۸ )
املی : خب .... آروم شدی 🙂
نامگیو : آ....آره 😊
املی : پس من میرم 🩷
نامگیو دست املی رو گرفت...
نامگیو : صبر کن !
املی : ؟؟؟
نامگیو به املی نزدیک شد !
نامگیو : اجازه هست ؟
املی : چـ... چی ! بابا تو الان مثلاً افسرده ای هاااا 😵💫( با جیغ )
نامگیو : آها ! یادم رفت 😅🙈
و املی با خجالت و عصبانیت رفت یه گوشه نشست ...
تانوس : املی ! چطور شد ! نامگیو حالش بهتر شد ؟
املی : آ...آره 😊
تانوس : خب .... پس میرم تا با هم مواد کوفت کنیم 😊💃
املی : چـ..... 😐
و دو نفره رفتن مواد کوفت کردن 🗿
املی بعد دیدنشون : درد و نفرین 🗿
مین سو : من که عادت کردم 😐
املی : دلم خواست 🗿
مین سو : 🗿🗿🗿
از اونور :
۴۵۶ : همگی برای جنگ جهانی سوم آماده شین !
بقیه : بله قربان !
و همه تفنگ به دست رفتن !
املی : صبر کن ! شدو ! 😰
ادامه دارد 👍🏻
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.