پارت³⁰
پارت³⁰
دوباره بیدار شدم
هاری ـ خوبـ..
سریع دوییدم توی اتاقم..
دنبال ی برامدگی روی دیوار بودم
ات ـ پس کوشش؟*داد*
همینطوری میگشتم ک گفتم
ات ـ حموممم!*داد*
دویدم دفتم..اره! توی حموم بود!
ات ـ تهیونگگ چاقووو*داد*
تهیونگ ـ اومدممم
تهیونگ چاقورو داد و اونجا رو وا کردم
همه داشتن هاجو واج نگا میکردن
ات ـ چیه؟
هاری ـ چقد خفنی!
ات ـ وا شد! هوفف بازم نامه!
متن نامه:
بنظرت کسایی ک مرده بودن زندن یا اونایی ک زندن مردن؟*بازم امیدوارم گرفته باشین😂*
ات ـ نکنه منظورش چانیول و اون پسرهس؟
تهیونگ ـ الان چیکار میکنی؟
ات ـ نمیدونم! واقعا نمیدونم! گیج شدم! ولی اینو خوب میدونم یکی داره چانیولو کنترل میکنه..اون..اون میخاست بهم لو بده ولی زد منو..مطمئنم!
هاری ـ واو.. ینی میخای بگی چانیول زنده نیس؟
ات ـ فکر کنم*بغض* بچها میاین بریم اونجا؟ اگرم چانیول نباشه باید اون اتاقکو ببینم..مطمئنم بهم ربط داره!
کوک ـ خونهی چانیولم در دیدی؟
ات ـ اره..ولی انگار ی حسی بهم میگه اگه اون درو باز کنم اخرین دره..
کوک ـ بریم؟
ات ـ نه نه..کدومتون قوی تره؟
کوک ـ من
ات ـ تو و هاری پیش هم بمونین..کوک لطفا حواستون بهم باشه..*بغض*
کوک ـ اجی کوچولوم بغض نکن
ات ـ کدومتون باهام میاد؟
یونگی، تهیونگ ـ من
ات ـ باشه هردوتون بیاین..
ات ـ هاری..کوک بیاین بغلم*بغض*
هاری ـ ات یجور رفتار نکن انگار دیگه هنو نمیبینی*بغض*
ات ـ نه نترس منو میبینی..
ـ
حیمایت؟
پیشیا میخام ی فصل دیگههم داشته باشه
چطوره؟
دوباره بیدار شدم
هاری ـ خوبـ..
سریع دوییدم توی اتاقم..
دنبال ی برامدگی روی دیوار بودم
ات ـ پس کوشش؟*داد*
همینطوری میگشتم ک گفتم
ات ـ حموممم!*داد*
دویدم دفتم..اره! توی حموم بود!
ات ـ تهیونگگ چاقووو*داد*
تهیونگ ـ اومدممم
تهیونگ چاقورو داد و اونجا رو وا کردم
همه داشتن هاجو واج نگا میکردن
ات ـ چیه؟
هاری ـ چقد خفنی!
ات ـ وا شد! هوفف بازم نامه!
متن نامه:
بنظرت کسایی ک مرده بودن زندن یا اونایی ک زندن مردن؟*بازم امیدوارم گرفته باشین😂*
ات ـ نکنه منظورش چانیول و اون پسرهس؟
تهیونگ ـ الان چیکار میکنی؟
ات ـ نمیدونم! واقعا نمیدونم! گیج شدم! ولی اینو خوب میدونم یکی داره چانیولو کنترل میکنه..اون..اون میخاست بهم لو بده ولی زد منو..مطمئنم!
هاری ـ واو.. ینی میخای بگی چانیول زنده نیس؟
ات ـ فکر کنم*بغض* بچها میاین بریم اونجا؟ اگرم چانیول نباشه باید اون اتاقکو ببینم..مطمئنم بهم ربط داره!
کوک ـ خونهی چانیولم در دیدی؟
ات ـ اره..ولی انگار ی حسی بهم میگه اگه اون درو باز کنم اخرین دره..
کوک ـ بریم؟
ات ـ نه نه..کدومتون قوی تره؟
کوک ـ من
ات ـ تو و هاری پیش هم بمونین..کوک لطفا حواستون بهم باشه..*بغض*
کوک ـ اجی کوچولوم بغض نکن
ات ـ کدومتون باهام میاد؟
یونگی، تهیونگ ـ من
ات ـ باشه هردوتون بیاین..
ات ـ هاری..کوک بیاین بغلم*بغض*
هاری ـ ات یجور رفتار نکن انگار دیگه هنو نمیبینی*بغض*
ات ـ نه نترس منو میبینی..
ـ
حیمایت؟
پیشیا میخام ی فصل دیگههم داشته باشه
چطوره؟
۱۰.۸k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.