پارت ۴۷
پارت ۴۷
کوک:چیشده
پرستار ها بدون توجه به کوک با چندتا بسته خون دوباره وارد اتاق عمل شدن
کوک که اوفتاد روی دوزانو هاش و بلند بلند گریه میکردن پرستارا برای اروم کردنش بهش سه آرامبخش تزریق کردن و کوک بیهوش شد
خانواده ات همینطور که هم نگران کوک و هم نگران ات بودن هرکدوم به یه نقطه نامعلوم خیره شده بودن
پرش به بعد از عمل
دکتر کیم با لباس خونی در حالی که داشت ماسکش رو در می آورد از اتاق عمل بیرون اومد
مادر ات به سمت دکتر کیم رفت
م.ا:حال بچم چطوره
کیم:حالشون خوبه عمل خوب بیشرفت باید وایسیم تا ببینیم که چقدر مقاوم هستن
م.ا: ممنونم...کی بیهوش میان
کیم:فکر نکنم امروز به هوش بیاد فعلا باید برن ای سیو
م.ا:چی
کیم:متاسفم
________
کوک ویو
چشمام رو با سر دردی باز کردم روی تخت بیمارستان بودم با یاد آوردی گذشته اشکام سرازیر شدن سرم روی دستم رو کندم و از تخت پایین اومدم سرم گیج میرفت و تعادلم رو از دست دادم و اوفتادم روی زمین یه پرستار وارد اتاق شد
پرستار:آقای جئون چرا بلند شدید
کوک:ات اتم کجاست
پرستار:ایشون تو ای سئو هستن
کوک:کمکم کن تا بلند شدم
پرستار:ولی آقای
کوک:نشنیدی(عربده)
پرستار کمک کوک کرد و اونو برد سمت ای سیو
م.ک:پسرم حالت خوبه
کوک:اوهوم
کوک رفت پشت پنجر و اشکاش سرازیر شد
کوک:همتون برید
م.ا:کوک پسرم
کوک:همتون برید(داد)
همه رفتن
کوک شروع کرد حرف زدن با ات
کوک:.............
پارت بعد پارت آخره
بچه ها سرم خیلی شلوغه بود دیروز
۹۹۰تایی شدیم
حمایت
کوک:چیشده
پرستار ها بدون توجه به کوک با چندتا بسته خون دوباره وارد اتاق عمل شدن
کوک که اوفتاد روی دوزانو هاش و بلند بلند گریه میکردن پرستارا برای اروم کردنش بهش سه آرامبخش تزریق کردن و کوک بیهوش شد
خانواده ات همینطور که هم نگران کوک و هم نگران ات بودن هرکدوم به یه نقطه نامعلوم خیره شده بودن
پرش به بعد از عمل
دکتر کیم با لباس خونی در حالی که داشت ماسکش رو در می آورد از اتاق عمل بیرون اومد
مادر ات به سمت دکتر کیم رفت
م.ا:حال بچم چطوره
کیم:حالشون خوبه عمل خوب بیشرفت باید وایسیم تا ببینیم که چقدر مقاوم هستن
م.ا: ممنونم...کی بیهوش میان
کیم:فکر نکنم امروز به هوش بیاد فعلا باید برن ای سیو
م.ا:چی
کیم:متاسفم
________
کوک ویو
چشمام رو با سر دردی باز کردم روی تخت بیمارستان بودم با یاد آوردی گذشته اشکام سرازیر شدن سرم روی دستم رو کندم و از تخت پایین اومدم سرم گیج میرفت و تعادلم رو از دست دادم و اوفتادم روی زمین یه پرستار وارد اتاق شد
پرستار:آقای جئون چرا بلند شدید
کوک:ات اتم کجاست
پرستار:ایشون تو ای سئو هستن
کوک:کمکم کن تا بلند شدم
پرستار:ولی آقای
کوک:نشنیدی(عربده)
پرستار کمک کوک کرد و اونو برد سمت ای سیو
م.ک:پسرم حالت خوبه
کوک:اوهوم
کوک رفت پشت پنجر و اشکاش سرازیر شد
کوک:همتون برید
م.ا:کوک پسرم
کوک:همتون برید(داد)
همه رفتن
کوک شروع کرد حرف زدن با ات
کوک:.............
پارت بعد پارت آخره
بچه ها سرم خیلی شلوغه بود دیروز
۹۹۰تایی شدیم
حمایت
۳۹.۰k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.