سناریودرخواستی

#سناریو‌درخواستی
#سناریو‌بی‌تی‌اس



وقتی به عنوان دوست دخترشون میری خونشون و اونجا همه فامیل هستن و همه ی دخترای فامیل لزن و معلومه که روت کراش دارن



نامجون: میدونست که دخترای فامیل بهت چشم دارن و چند باری مچشون رو در حال دید زدنت گرفته بود و نمیزاشت که نزدیکت بشن و معمولا مهمونیای خانوادگی که اونا هم بودن نمیرفتید ولی خب دیگه نمیشد عروسی رو پیچوند.
یه لباس خیلی ساده ولی شیک پوشیده بودی و خیلی هم باز نبود ولی خب خیلی نگاه های خیره ای روت داشتن و همش پچ پچ باهم حرف میزدن و این باعث معذب شدنت شده بود و نامجون اینو فهمید پس زودتر از عروسی زدید بیرون.



سوکجین: یکی از دخترای فامیل عزمش رو جمع کرد و بهت اعتراف کرد و تو واقعا گیج شده بودی و فکر میکردی که یه شوخیه ولی وقتی به جین گفتی جین بهت گفت که اونا لزن و نباید دیگه نزدیکشون بشی.
تو جمعای خانوادگی نمیزاشت که از کنارش تکون بخوری و وقتی که اونا سعی میکردن نزدیکت بشن، ازشون دورت میکرد.
دیدگاه ها (۲)

#سناریو‌درخواستی#سناریو‌بی‌تی‌اسوقتی به عنوان دوست دخترشون م...

#سناریو‌درخواستی #سناریو‌بی‌تی‌اس وقتی به عنوان دوست دخترشون...

سلام شکوفه های گیلاس🌸سناریو و فیک از بنگتن و اسکیز مینویسم د...

رابطه گیگیلیی و قشنگ بیبی مانستر و بلک پینک 🥺🫠💕

سناریو استری کیدز وقتی...

چند پارتی از لینو: (وقتی که نزدیک بود...)سه سال میشد که دبیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط