سناریو استری کیدز وقتی...
وقتی لباسشون میپوشی ...
بنگچان:
تو هودی مشکی موردعلاقهش رو پوشیدی و جلوی آینه داشتی عکس میگرفتی که یهو صدای گرفتهش پشتت اومد:
_تو… دوباره رفتی تو کمدم؟
+خیلی خوشکله چان
_اره بهت میاد
میاد و بوسه ای میزنه به سرت ...
ولی نگاهش چیز دیگهای میگفت
اینکه دیدنت توی لباسش، براش زیادی خاص بود.
لینو:
تو پلیور سفیدش رو پوشیده بودی و توی راهرو دنبالت میافتاد.
_هی! اون لباس منـه!
وقتی گرفتت، بهجای اینکه حرص بخوره، مکث کرد.
اِم… میگم چرا اینقدر بهت میاد؟
سریع روش رو برگردوند، گوشهاش سرخ شده بود.
_همین الان درش بیار...نه صبر کن، نه… یعنی… باشه… نگهش دار.
چانگبین:
تو گرمکن تمرینش رو پوشیدی و با موزیکش تو استودیو میرقصیدی.
همزمان وارد شد و یخش زد.
_اِ… این… این گرمکن منه که
زیر لب :وای چرا اینقدر بهش میاد؟ الان سکته میکنم..
تو: چی گفتی؟
_هیچی! هیچـــی! فقط… نزدیک من نرقص لطفاً، قلبم از حرکت میایسته.
هیونجین:
تو شال بلندش رو پیچیده بودی دور خودت.
هیونجین چند لحظه ساکت نگاهت کرد، انگار یه تابلو جدید دیده باشه.
_صبر کن… تکون نخور.
گوشی رو برداشت و ازت عکس گرفت.
+برای چی عکس گرفتی؟
— چون… خیلی نازی
هان:
تو پلیور گشادش رو پوشیده بودی و دستا تو آستین گم شده بود.
هان وقتی دیدت نفسش بند اومد.
_نـــــه… نه نه نه… چرا اونُ پوشیدی؟! این خیلی… زیادی…
تو: چیه زیادی؟
هان با صورت قرمز قایم شد پشت در:
_زیادی کيوت! چرا من باید اینو ببینم؟ قلبم نمیکشه!
فیلیکس:
تو تیشرت مشکی سادهش رو پوشیده بودی.
فلیکس اول لبخند زد، ولی بعد لبخندش محو شد.
_میدونی… آدم وقتی لباس کسی رو میپوشه یعنی بهش نزدیکه.
صدای آرومی داشت.
اومد سمتت و لپاتو بوسید ..♡
سونگمین:
تو ژاکت تمیز و اتوکردهش رو پوشیدی و نشستی رو کاناپه.
وقتی دید، دستهاشو گذاشت روی کمرش:
_میدونی پوشیدنش بدون اجازه بیادبیه…
مکث....
_اما… قبول دارم خیلی قشنگ شدی توش.
گونهش کمی قرمز شد و سریع نگاهشو دزدید.
آیان (جونگین):
تو هودی آبی روشنش رو پوشیدی و داشتی دنبال خوراکی میگشتی.
جونگین با چشمهای گرد:
_چـــرا اونـو پوشیدی؟؟ اون مال منه!
پرید که درش بیاره، ولی وسط کار یهو یخ زد.
_نه… صبر کن… خیلیم بهت میاد خب به هر حال تو هم مال منی عیبش چیه ...
#استری_کیدز #سناریو #جنی
بنگچان:
تو هودی مشکی موردعلاقهش رو پوشیدی و جلوی آینه داشتی عکس میگرفتی که یهو صدای گرفتهش پشتت اومد:
_تو… دوباره رفتی تو کمدم؟
+خیلی خوشکله چان
_اره بهت میاد
میاد و بوسه ای میزنه به سرت ...
ولی نگاهش چیز دیگهای میگفت
اینکه دیدنت توی لباسش، براش زیادی خاص بود.
لینو:
تو پلیور سفیدش رو پوشیده بودی و توی راهرو دنبالت میافتاد.
_هی! اون لباس منـه!
وقتی گرفتت، بهجای اینکه حرص بخوره، مکث کرد.
اِم… میگم چرا اینقدر بهت میاد؟
سریع روش رو برگردوند، گوشهاش سرخ شده بود.
_همین الان درش بیار...نه صبر کن، نه… یعنی… باشه… نگهش دار.
چانگبین:
تو گرمکن تمرینش رو پوشیدی و با موزیکش تو استودیو میرقصیدی.
همزمان وارد شد و یخش زد.
_اِ… این… این گرمکن منه که
زیر لب :وای چرا اینقدر بهش میاد؟ الان سکته میکنم..
تو: چی گفتی؟
_هیچی! هیچـــی! فقط… نزدیک من نرقص لطفاً، قلبم از حرکت میایسته.
هیونجین:
تو شال بلندش رو پیچیده بودی دور خودت.
هیونجین چند لحظه ساکت نگاهت کرد، انگار یه تابلو جدید دیده باشه.
_صبر کن… تکون نخور.
گوشی رو برداشت و ازت عکس گرفت.
+برای چی عکس گرفتی؟
— چون… خیلی نازی
هان:
تو پلیور گشادش رو پوشیده بودی و دستا تو آستین گم شده بود.
هان وقتی دیدت نفسش بند اومد.
_نـــــه… نه نه نه… چرا اونُ پوشیدی؟! این خیلی… زیادی…
تو: چیه زیادی؟
هان با صورت قرمز قایم شد پشت در:
_زیادی کيوت! چرا من باید اینو ببینم؟ قلبم نمیکشه!
فیلیکس:
تو تیشرت مشکی سادهش رو پوشیده بودی.
فلیکس اول لبخند زد، ولی بعد لبخندش محو شد.
_میدونی… آدم وقتی لباس کسی رو میپوشه یعنی بهش نزدیکه.
صدای آرومی داشت.
اومد سمتت و لپاتو بوسید ..♡
سونگمین:
تو ژاکت تمیز و اتوکردهش رو پوشیدی و نشستی رو کاناپه.
وقتی دید، دستهاشو گذاشت روی کمرش:
_میدونی پوشیدنش بدون اجازه بیادبیه…
مکث....
_اما… قبول دارم خیلی قشنگ شدی توش.
گونهش کمی قرمز شد و سریع نگاهشو دزدید.
آیان (جونگین):
تو هودی آبی روشنش رو پوشیدی و داشتی دنبال خوراکی میگشتی.
جونگین با چشمهای گرد:
_چـــرا اونـو پوشیدی؟؟ اون مال منه!
پرید که درش بیاره، ولی وسط کار یهو یخ زد.
_نه… صبر کن… خیلیم بهت میاد خب به هر حال تو هم مال منی عیبش چیه ...
#استری_کیدز #سناریو #جنی
- ۵.۸k
- ۲۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط