ازدواج سوری پارت 19
ازدواج سوری پارت 19
ـــــ فلش بک به روز پنجشنبه ــــ
ویو ات
از خواب پاشدم تهیونگ نیانگ خواب بودن صبحونه درست کردم که یه بغل گرم پشت سرم حس کردم خواستم برگردم که..
ته ـ برنگرد
ـ چرا؟
ته ـ برنگرد
ـ اگه میخوای برم؟
ته ـ یااا دیگه از این شوخیا نداریم
ـ باشه*خنده*
ته یه بوس زد رو شونم
ـ اینا رو بچین من برم نیانگو بیدار کنم
ته ـ باشه
ته ولم کرد و رفتم تو اتاق نیانگ نشستم کنار تختش اروم بیدارش کردم
ـ نیانگ، عشق مامان پاشو
نیانگ ـ حالم خوب نیس نمیخوام برم مدرسه *با چشمای بسته و خابالو*
ـ امروز پنجشنبه هس قرار نیس بری مدرسه
نیانگ ـ اوک ولی بزار بخوابم
ـ مگه نمیخوای بری پیش هیون ووک و میا و ابو با بقیه؟
نیانگ یهو از جاش پرید
نیانگ ـ راستی امروز پنجشنبس چه جالب
ـ اوهوم چه جالب
با دو و دستای باز رفت بیرون
نیانگ ـ یوعووووووووو*با صدای بلند*
یه خنده ای اومد روی لبام با همین خنده رفتم سر میز صبحونه خوردیم اماده شدیم (اسلاید دو لباس ات اسلاید سه لباس نیانگ اسلاید چهار لباس تهیونگ) و سوار ماشین شدیم جرکت کردیم ضبط ماشیمو وصل گوشیه ته بود هعی اهنگ پلی میکرد از اونجاییم که نیانگ انگلیسی بلد بود اهنگ میخوند برامون
اهنگ"Baby I'm your's " پلی شد عاشق این اهنگ بودم نیانگم این اهنگو بلد بود
وسط تیکه ی قشنگش صدای اهنگو اروم اروم کم کردم که صدای نیانگو بشنوم
نیانگ ـ *متن اهنگ*عصبی میشم بخاطر حرفایی که میزنم، تو خیای خوشگلی و این درد داره، عزیزم من مال توعم، عزیزم من مال توعم، عزیزم من مال توعم، من چیز بیشتری نیاز دارم، من دعا میکنم، عزیرم من مال توعم
ـ اووووو میبینم صدای نیانگم به باباش رفته
نیامگ ـ اوماااااا..
ـ بووو؟...
ته ـ ات اذیتش نکن
ـ باشه (یه نکته: از اونجای که این خانواده بزرگ شده اون خونه ویلایی قبلی رو فروختن و رفتن تو یه ویلای بزرگ تر و اتاق بچه ها هم یکیه یعنی یه اتاق مال هیون ووک و نیانگه یه اتاق مال ابو میا یه اتاق دیگه برای مین هیوک و نین نینگ و تا به الی اخر)
بعد چند دقیقه رسیدیم در زدیم رفتیم داخل و احوال پرسی کردیم
مین یونگ و رایدس نبودن انگار فقط هیون ووک بود
ته ـ پس کو رایدس و مین یونگ؟
ناجینا ـ کار دارن تا ظهر ماهم هیون ووک رو اوردیم
نیانگ ـ که این طور
کوک ـ تهیونگ بیا بریم تو لایو جی هوپ
ـ الان کجان؟
کوک ـ تو اتاقشه
ته ـ بزن بریم
جیمین ـ منم میام
نیانگ و میا و ابو هیون ووک ـ ماهم میایم
بچه ها رفتن اذیت جی هوپ کنن
زن جی هوپ ـ کمتر اذیت شوهرم کنین
ـــــ فلش بک به روز پنجشنبه ــــ
ویو ات
از خواب پاشدم تهیونگ نیانگ خواب بودن صبحونه درست کردم که یه بغل گرم پشت سرم حس کردم خواستم برگردم که..
ته ـ برنگرد
ـ چرا؟
ته ـ برنگرد
ـ اگه میخوای برم؟
ته ـ یااا دیگه از این شوخیا نداریم
ـ باشه*خنده*
ته یه بوس زد رو شونم
ـ اینا رو بچین من برم نیانگو بیدار کنم
ته ـ باشه
ته ولم کرد و رفتم تو اتاق نیانگ نشستم کنار تختش اروم بیدارش کردم
ـ نیانگ، عشق مامان پاشو
نیانگ ـ حالم خوب نیس نمیخوام برم مدرسه *با چشمای بسته و خابالو*
ـ امروز پنجشنبه هس قرار نیس بری مدرسه
نیانگ ـ اوک ولی بزار بخوابم
ـ مگه نمیخوای بری پیش هیون ووک و میا و ابو با بقیه؟
نیانگ یهو از جاش پرید
نیانگ ـ راستی امروز پنجشنبس چه جالب
ـ اوهوم چه جالب
با دو و دستای باز رفت بیرون
نیانگ ـ یوعووووووووو*با صدای بلند*
یه خنده ای اومد روی لبام با همین خنده رفتم سر میز صبحونه خوردیم اماده شدیم (اسلاید دو لباس ات اسلاید سه لباس نیانگ اسلاید چهار لباس تهیونگ) و سوار ماشین شدیم جرکت کردیم ضبط ماشیمو وصل گوشیه ته بود هعی اهنگ پلی میکرد از اونجاییم که نیانگ انگلیسی بلد بود اهنگ میخوند برامون
اهنگ"Baby I'm your's " پلی شد عاشق این اهنگ بودم نیانگم این اهنگو بلد بود
وسط تیکه ی قشنگش صدای اهنگو اروم اروم کم کردم که صدای نیانگو بشنوم
نیانگ ـ *متن اهنگ*عصبی میشم بخاطر حرفایی که میزنم، تو خیای خوشگلی و این درد داره، عزیزم من مال توعم، عزیزم من مال توعم، عزیزم من مال توعم، من چیز بیشتری نیاز دارم، من دعا میکنم، عزیرم من مال توعم
ـ اووووو میبینم صدای نیانگم به باباش رفته
نیامگ ـ اوماااااا..
ـ بووو؟...
ته ـ ات اذیتش نکن
ـ باشه (یه نکته: از اونجای که این خانواده بزرگ شده اون خونه ویلایی قبلی رو فروختن و رفتن تو یه ویلای بزرگ تر و اتاق بچه ها هم یکیه یعنی یه اتاق مال هیون ووک و نیانگه یه اتاق مال ابو میا یه اتاق دیگه برای مین هیوک و نین نینگ و تا به الی اخر)
بعد چند دقیقه رسیدیم در زدیم رفتیم داخل و احوال پرسی کردیم
مین یونگ و رایدس نبودن انگار فقط هیون ووک بود
ته ـ پس کو رایدس و مین یونگ؟
ناجینا ـ کار دارن تا ظهر ماهم هیون ووک رو اوردیم
نیانگ ـ که این طور
کوک ـ تهیونگ بیا بریم تو لایو جی هوپ
ـ الان کجان؟
کوک ـ تو اتاقشه
ته ـ بزن بریم
جیمین ـ منم میام
نیانگ و میا و ابو هیون ووک ـ ماهم میایم
بچه ها رفتن اذیت جی هوپ کنن
زن جی هوپ ـ کمتر اذیت شوهرم کنین
۱۰.۵k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.