1/2
1/2
#چند_پارتی
شخصیت ها : ات و کوک
_توی بار نشسته بودم و چند تا هر...زه که هر شب هم مبچسبیدن بهم امشلم کارشون همین بود
که به دختر دیگه دیدم اونم با این تایپ لباسش واضح بود که هر..زس اما خیلی خوشکل بود و بدن سک...سیش منو روانی میکرد
+دیگه از اینکه روز تا شب کار کنم خسته شده بودم و تصمیم گرفتم که برم هرز...ه گی کنم چون خسته شدم
که دیدم یه مرد دارع میاد سمتم خیلی پیر بود چندشم شد اما مجبور بودم
وقتی اومد پیشنهاد بده یه مرد دیگه که خیلیم جذاب بود سمتم اومد و مرد پیر با دیدن اون یکی مرد خودش رفت اینجور ک معلوم بود خیلی شخص مهمی بود ک اینطوری ترسیدو در رفت
_های لیدی امشبو به این د..دی هور...نیت حال میدی
+با کمال میل
_از لحنش و سرخ شدن صورت گرفته تا گزاشتن دستاش رو پاهاش معلوم بود به اجبار پا به اینجا گزاشته
+به سمت یه اتاق در طبقه بالا رفت درو ک باز کرد تخت یه دست مبل راحتی و یه تلوزیون بود
_لباساتو در بیار نمیخوای که اینجوری از رو لباس بک...نمت
+عا باشه
_دوساعت بود ک من لباسامو در اوارده بودم اما اون هنوز مشغول بود
ک عصبی شدمو لباساشو در اواردم و بدون مقدمه رفام سراغ س...ینه هاش و مک میزدم
ل..با..شو به دندون گرفته بود ک صداش در نیاد و منم برای شکستن این موقعیت نیپ..ل هاشو نیشگون گرفتم گه عا...ح ای کشید
ک سراغ گردنش رفتم و گردنشو به رنگ بنفش در اواردم
_برام سا..ک بزن
+من بلد خوشم نمیاد
_بمن مربوط نی دندونات نخوره بهش که به فا...ک میری
+اوکی
داشت برام سا...ک میزد و فضای اتاق با نا..له های من پر شده بود
ک ار...ضا شدم تو ده...نش
_قورتش بده
سرشو تکون داد
ک گفتم
_شرایط رو برا خودت سخت تر از اینی ک هست نکن
ک مجبور به قورت دادن کا..مم شد
بلندش کردم و رو تخت به صورت نشسته گزاشتمش
_خودت بشین روش
+میشه فقط اروم باشی من اولین بارمه
+از رحم خوشم نمیومد که خودم بلندش کردمو روی پا..هام گزاشتمش ک دی...کم تا اخر رفت تو..ش ا..ح بلندی کشید و منم بدون اجازه بهش تلم..به زدم ک ازش خون اومد فهمیدم که با....کره ...گیش از بین رفته اونم به دست من
بدون توجه به التماساش تل...به میزدم و بعد از ۱ ساعت ازش کشیدم بیرون و گفتم
_داگی شو
و از پشت کرد...مش و هی در حال نا...له کردن بود که بعد از ۲ ساعت ک متوجه شدم دیگه دارع از حال میره و منم نزدیک بودم بصورت نشسته رو پاهام درش اواردم و خا..لی شدم تو..ش
+با صدای لرزون ...تو الن چکار کردی
_برات بچ..ه سا...ختم ک از حال رفت
و از اون به بعد شد دختر سک...سیه من و بعد از نه ماه صاحب بچه
.
.
.
.
.
.
.
نشدم (ضدحال)
چون اونقدر باهاش راب...طه داشتم مگ بچه زنده میموند :/
اینم از این سینگلای عزیزم حال کردین حالا خوش باشید
#چند_پارتی
شخصیت ها : ات و کوک
_توی بار نشسته بودم و چند تا هر...زه که هر شب هم مبچسبیدن بهم امشلم کارشون همین بود
که به دختر دیگه دیدم اونم با این تایپ لباسش واضح بود که هر..زس اما خیلی خوشکل بود و بدن سک...سیش منو روانی میکرد
+دیگه از اینکه روز تا شب کار کنم خسته شده بودم و تصمیم گرفتم که برم هرز...ه گی کنم چون خسته شدم
که دیدم یه مرد دارع میاد سمتم خیلی پیر بود چندشم شد اما مجبور بودم
وقتی اومد پیشنهاد بده یه مرد دیگه که خیلیم جذاب بود سمتم اومد و مرد پیر با دیدن اون یکی مرد خودش رفت اینجور ک معلوم بود خیلی شخص مهمی بود ک اینطوری ترسیدو در رفت
_های لیدی امشبو به این د..دی هور...نیت حال میدی
+با کمال میل
_از لحنش و سرخ شدن صورت گرفته تا گزاشتن دستاش رو پاهاش معلوم بود به اجبار پا به اینجا گزاشته
+به سمت یه اتاق در طبقه بالا رفت درو ک باز کرد تخت یه دست مبل راحتی و یه تلوزیون بود
_لباساتو در بیار نمیخوای که اینجوری از رو لباس بک...نمت
+عا باشه
_دوساعت بود ک من لباسامو در اوارده بودم اما اون هنوز مشغول بود
ک عصبی شدمو لباساشو در اواردم و بدون مقدمه رفام سراغ س...ینه هاش و مک میزدم
ل..با..شو به دندون گرفته بود ک صداش در نیاد و منم برای شکستن این موقعیت نیپ..ل هاشو نیشگون گرفتم گه عا...ح ای کشید
ک سراغ گردنش رفتم و گردنشو به رنگ بنفش در اواردم
_برام سا..ک بزن
+من بلد خوشم نمیاد
_بمن مربوط نی دندونات نخوره بهش که به فا...ک میری
+اوکی
داشت برام سا...ک میزد و فضای اتاق با نا..له های من پر شده بود
ک ار...ضا شدم تو ده...نش
_قورتش بده
سرشو تکون داد
ک گفتم
_شرایط رو برا خودت سخت تر از اینی ک هست نکن
ک مجبور به قورت دادن کا..مم شد
بلندش کردم و رو تخت به صورت نشسته گزاشتمش
_خودت بشین روش
+میشه فقط اروم باشی من اولین بارمه
+از رحم خوشم نمیومد که خودم بلندش کردمو روی پا..هام گزاشتمش ک دی...کم تا اخر رفت تو..ش ا..ح بلندی کشید و منم بدون اجازه بهش تلم..به زدم ک ازش خون اومد فهمیدم که با....کره ...گیش از بین رفته اونم به دست من
بدون توجه به التماساش تل...به میزدم و بعد از ۱ ساعت ازش کشیدم بیرون و گفتم
_داگی شو
و از پشت کرد...مش و هی در حال نا...له کردن بود که بعد از ۲ ساعت ک متوجه شدم دیگه دارع از حال میره و منم نزدیک بودم بصورت نشسته رو پاهام درش اواردم و خا..لی شدم تو..ش
+با صدای لرزون ...تو الن چکار کردی
_برات بچ..ه سا...ختم ک از حال رفت
و از اون به بعد شد دختر سک...سیه من و بعد از نه ماه صاحب بچه
.
.
.
.
.
.
.
نشدم (ضدحال)
چون اونقدر باهاش راب...طه داشتم مگ بچه زنده میموند :/
اینم از این سینگلای عزیزم حال کردین حالا خوش باشید
۸.۵k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.