ادامه
ادامه
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
شب*
ا.ت
لباس کمی باز رو پوشیم و به بار رفتم
منو ایمی هر دو مون رفتیم داخل
ا.ت: باورم نمیشه چطوری اونم اینجاست
هانما داخل بار نشسته بود و داشت نوشیدنی میخورد
رفتیم یک گوشه و یک میز گرفتیم و نشستیم
ایمی زیادی نوشیدنی خورده بود و بیهوش روی میز سرش رو گذاشته بود
که هانما آمد کنارم نشست
هانما : گفتم که میبینتم ولی فکر نمی کردم بیای
ا.ت : رفت و آمد من به تو ربطی داره
هانما : شاید
یک دفع صورتم رو گرفت و بو.سیدم
چند مین بعد *
ا.ت کمی سرخ شده بود
هانما: خب خب دختر کوچولو حالا برای من میشی یا برای خودم کنمت ؟
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
شب*
ا.ت
لباس کمی باز رو پوشیم و به بار رفتم
منو ایمی هر دو مون رفتیم داخل
ا.ت: باورم نمیشه چطوری اونم اینجاست
هانما داخل بار نشسته بود و داشت نوشیدنی میخورد
رفتیم یک گوشه و یک میز گرفتیم و نشستیم
ایمی زیادی نوشیدنی خورده بود و بیهوش روی میز سرش رو گذاشته بود
که هانما آمد کنارم نشست
هانما : گفتم که میبینتم ولی فکر نمی کردم بیای
ا.ت : رفت و آمد من به تو ربطی داره
هانما : شاید
یک دفع صورتم رو گرفت و بو.سیدم
چند مین بعد *
ا.ت کمی سرخ شده بود
هانما: خب خب دختر کوچولو حالا برای من میشی یا برای خودم کنمت ؟
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
- ۱.۰k
- ۰۴ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط