(دوست داشتنی) پارت 16
(دوست داشتنی) پارت 16
ا.ت: یه لحظه یه چیزی
نمیزاره بخوابم
تهیونگ: چی
ا.ت: تو چرا تو مدرسه اینقدر
جدی ولی الان اینقدر با من راحتی
و خوبی
تهیونگ: دوس نداری باهات
خوب و راحت باشم
ا.ت: همینجوری میپرسم
خب دیگه بخواب
تهیونگ: باشه تو هم بخواب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
شب تونستم خوب
بخوابم چون احساس
راحتی میکردم دیگه فکر
سوبین کم کم از ذهنم اومده
بود بیرون
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
صبح
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
تهیونگ
بلند شدم دیدم هنوز
ا.ت خوابه تصمیم گرفتم
هرچیزی که تو یخچال داره
یه چیزی درست کنم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
بلند شدم تهیونگ
رفته بودصورتمو شستم
دیدم تهیونگ صبحونه درست
کرده و یه نامه نوشته
نامه تهیونگ👇👇
(ا.ت من کار داشتم رفتم مرسی
بابت دیشب بعد از ظهر بیا جای
همیشگی خودت میدونی کجا
دیگه نوش جونت صبحونه
رو میگم هیهیهیهی
تهیونگ)
وقتی که تهیونگ این نامه
رو نوشت یه لبخندی زدم
گفتم که باید حتما بهش
بگم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
تهیونگ
خواستم دیگه به
ا.ت بگم که دوسش دارم
و بهش پیشنهاد بدم
#تهیونگ
#فیک
ا.ت: یه لحظه یه چیزی
نمیزاره بخوابم
تهیونگ: چی
ا.ت: تو چرا تو مدرسه اینقدر
جدی ولی الان اینقدر با من راحتی
و خوبی
تهیونگ: دوس نداری باهات
خوب و راحت باشم
ا.ت: همینجوری میپرسم
خب دیگه بخواب
تهیونگ: باشه تو هم بخواب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
شب تونستم خوب
بخوابم چون احساس
راحتی میکردم دیگه فکر
سوبین کم کم از ذهنم اومده
بود بیرون
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
صبح
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
تهیونگ
بلند شدم دیدم هنوز
ا.ت خوابه تصمیم گرفتم
هرچیزی که تو یخچال داره
یه چیزی درست کنم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
بلند شدم تهیونگ
رفته بودصورتمو شستم
دیدم تهیونگ صبحونه درست
کرده و یه نامه نوشته
نامه تهیونگ👇👇
(ا.ت من کار داشتم رفتم مرسی
بابت دیشب بعد از ظهر بیا جای
همیشگی خودت میدونی کجا
دیگه نوش جونت صبحونه
رو میگم هیهیهیهی
تهیونگ)
وقتی که تهیونگ این نامه
رو نوشت یه لبخندی زدم
گفتم که باید حتما بهش
بگم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
تهیونگ
خواستم دیگه به
ا.ت بگم که دوسش دارم
و بهش پیشنهاد بدم
#تهیونگ
#فیک
۱۴.۳k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.