فراتر از دوستی قسمت³⁰
فراتر از دوستی قسمت³⁰
Felix:
" خیلی ممنونم هیونگ ، لطف میکنی پس من منتظرم دیگه "
Suk Nam:
کجا بهت تحویل بدم ؟ "
Felix:
" آدرس رو برات میفرستم ، من فعلن برم که خیلی کار دارم "
Suk Nam:
" اوکی ، بعدن میبینمت هیونگ "
از شرکت سوک نام اومدم بیرون رفتم شیرینی فروشی که سفارش کیک بدم
★صندوق دار شیرینی فروشی:♣︎★
♣︎:
" سلام خوش اومدید "
Felix:
" سلام ممنونم ، امروز تایم خالی دارید تا سفارش بدم و تا ساعت ⁷ آماده باشه ؟ "
♣︎:
" بله دقیقا یکی قبل از شما همین ساعت رو کنسل کرد حالا سفارشتون رو نشون میدید؟ "
Felix:
" اوه بله ، حتما این هست ، میشه درست کنید ؟ "
♣︎:
" بله حتما ! ، آدرستون رو بگید تا وقتی درست شد براتون بفرستیم "
Felix:
" اوم نه ، خودم میام دنبالش یا یکی رو میفرستم بیاد دنبالش "
♣︎:
" بله مشکلی نیست ، سفارش به نام چه کسی ثبت بشه ؟ "
Felix:
" لی فیلیکس "
♣︎:
" بله ، سفارش دیگه ای ندارید ؟ "
Felix:
" نه متشکرم بفرمایید کارتم "
♣︎:
" ممنونم ، رمزتون ؟ شماره تماس هم لطف کنید "
Felix:
" **** ، بله حتما *********** "
♣︎:
" متشکرم ، خدانگهدار "
از مغازه اومدم بیرون رفتم تاکسی گرفتم تو تاکسی نشسته بودم که به گوشیم پیامک اومد مخاطب 'هیون🥹🤍🦋✨️' بود
هیون🥹🤍🦋✨️:
" های بیبی ، کجایی ؟ "
بیبی🤏🧸🩵🥺:
سلاممم،توی تاکسی دارم میام خونه چی بود مگه ؟ "
هیون🥹🤍🦋✨️:
میخواستم ببینم کجایی و اینکه بگم شب میام خونه ، نگران من نشو ، غذا خوردی؟ "
بیبی🤏🧸🩵🥺:
" نه هنوز ، رفتم خونه میخورم "
هیون🥹🤍🦋✨️:
" اوکی بیب ، مواظب خودت باش ، شب میبینمت بوس به ل.ب.ت "
بیبی🤏🧸🩵🥺:
" باشه ، میبینمت ، بوس به لپ بای "
هیون🥹🤍🦋✨️:
" بای بیبی "
★دقت کنید که این مکالمه پیامکی بوده و جوری بوده که دو طرف هم دیگه رو سیو کردن★
فیلیکس از تاکسی پیاده شد و رفت داخل خونه شروع کرد تزئین کردن ک درست کردن چیدمان این خونه نیومدن هیونجین بهترین فرصت برای فیلیکس بود تا کارش رو به موقع تموم کنه
>ساعت ⁷:¹⁵غروب
شام رو که آماده کردم نشستم رو مبل داشتم با گوشی ور میرفتم که گوشی زنگ خورد مخاطب ' نا سوک نام ' بود برداشتم گوشی رو
" الو سلام "
Suk Nam:
" هیونگ PS⁵ سفارشیت رو گرفتم آدرس بده بیارم برات "
Felix:
" هیونگ میتونی بری شیرینی فروشی ای که ²⁰⁰ متر پایین تر از شرکت تو هست و بری سفارشی که به اسم من هست رو بیاری ؟ "
Suk Nam:
" آره اتفاقن دارم میرم برای هانول از اونجا کاپ کیک بگیرم "
Felix:
" اوکیه ، الان بهت آدرس میدم "
گوشی رو قطع کردم و آدرس رو فرستادم جلو در منتظر بودم که اومد
Suk Nam:
" عو هیونگ انگار خیلی رویداد مهمی هست که کیک گرفتی ها ، خب این از PS⁵ سفارشی شما اینم از کیک سفارشی شما ، دوتا کاپکیک هم کنارش گذاشتم واسه خودت "
Felix:
" هیونگ این دیگه چه کاریه همین الان هم کلی مدیونتم "
...:)
Felix:
" خیلی ممنونم هیونگ ، لطف میکنی پس من منتظرم دیگه "
Suk Nam:
کجا بهت تحویل بدم ؟ "
Felix:
" آدرس رو برات میفرستم ، من فعلن برم که خیلی کار دارم "
Suk Nam:
" اوکی ، بعدن میبینمت هیونگ "
از شرکت سوک نام اومدم بیرون رفتم شیرینی فروشی که سفارش کیک بدم
★صندوق دار شیرینی فروشی:♣︎★
♣︎:
" سلام خوش اومدید "
Felix:
" سلام ممنونم ، امروز تایم خالی دارید تا سفارش بدم و تا ساعت ⁷ آماده باشه ؟ "
♣︎:
" بله دقیقا یکی قبل از شما همین ساعت رو کنسل کرد حالا سفارشتون رو نشون میدید؟ "
Felix:
" اوه بله ، حتما این هست ، میشه درست کنید ؟ "
♣︎:
" بله حتما ! ، آدرستون رو بگید تا وقتی درست شد براتون بفرستیم "
Felix:
" اوم نه ، خودم میام دنبالش یا یکی رو میفرستم بیاد دنبالش "
♣︎:
" بله مشکلی نیست ، سفارش به نام چه کسی ثبت بشه ؟ "
Felix:
" لی فیلیکس "
♣︎:
" بله ، سفارش دیگه ای ندارید ؟ "
Felix:
" نه متشکرم بفرمایید کارتم "
♣︎:
" ممنونم ، رمزتون ؟ شماره تماس هم لطف کنید "
Felix:
" **** ، بله حتما *********** "
♣︎:
" متشکرم ، خدانگهدار "
از مغازه اومدم بیرون رفتم تاکسی گرفتم تو تاکسی نشسته بودم که به گوشیم پیامک اومد مخاطب 'هیون🥹🤍🦋✨️' بود
هیون🥹🤍🦋✨️:
" های بیبی ، کجایی ؟ "
بیبی🤏🧸🩵🥺:
سلاممم،توی تاکسی دارم میام خونه چی بود مگه ؟ "
هیون🥹🤍🦋✨️:
میخواستم ببینم کجایی و اینکه بگم شب میام خونه ، نگران من نشو ، غذا خوردی؟ "
بیبی🤏🧸🩵🥺:
" نه هنوز ، رفتم خونه میخورم "
هیون🥹🤍🦋✨️:
" اوکی بیب ، مواظب خودت باش ، شب میبینمت بوس به ل.ب.ت "
بیبی🤏🧸🩵🥺:
" باشه ، میبینمت ، بوس به لپ بای "
هیون🥹🤍🦋✨️:
" بای بیبی "
★دقت کنید که این مکالمه پیامکی بوده و جوری بوده که دو طرف هم دیگه رو سیو کردن★
فیلیکس از تاکسی پیاده شد و رفت داخل خونه شروع کرد تزئین کردن ک درست کردن چیدمان این خونه نیومدن هیونجین بهترین فرصت برای فیلیکس بود تا کارش رو به موقع تموم کنه
>ساعت ⁷:¹⁵غروب
شام رو که آماده کردم نشستم رو مبل داشتم با گوشی ور میرفتم که گوشی زنگ خورد مخاطب ' نا سوک نام ' بود برداشتم گوشی رو
" الو سلام "
Suk Nam:
" هیونگ PS⁵ سفارشیت رو گرفتم آدرس بده بیارم برات "
Felix:
" هیونگ میتونی بری شیرینی فروشی ای که ²⁰⁰ متر پایین تر از شرکت تو هست و بری سفارشی که به اسم من هست رو بیاری ؟ "
Suk Nam:
" آره اتفاقن دارم میرم برای هانول از اونجا کاپ کیک بگیرم "
Felix:
" اوکیه ، الان بهت آدرس میدم "
گوشی رو قطع کردم و آدرس رو فرستادم جلو در منتظر بودم که اومد
Suk Nam:
" عو هیونگ انگار خیلی رویداد مهمی هست که کیک گرفتی ها ، خب این از PS⁵ سفارشی شما اینم از کیک سفارشی شما ، دوتا کاپکیک هم کنارش گذاشتم واسه خودت "
Felix:
" هیونگ این دیگه چه کاریه همین الان هم کلی مدیونتم "
...:)
۵.۳k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.