فیک جیمین ازدواج اجباری پارت ۲
فیک جیمین ازدواج اجباری پارت ۲
رسیدیم وسایلو بردم توی عمارت جیمین به آجوما گفت راهنماییم کنه
ویو ا.ت
به اجوما سلام کردم و اجوما منو برد بالا و اتاقمو بهم نشون داد اتاقم کنار اتاق جیمین بود رفتم وسایلمو گذاشتم توی اتاقم لباس خوابم رو پوشیدم رفتم که بخوابم که یک نفر در زد و درو باز کرد دیدم جیمینه
جیمین :رفتم توی اتاقش دیدم روی تخت دراز کشیده رفتم پیشش روی تخت
ا.ت:امد کنارم روی تخت و دستاش رو دور کمرم حلقه زد و گفت امشب میایی کنار خودم میخوابی
ا.ت:عمرا از این فکرا نکن جیمین بلند شد و گفت :همین که گفتم وگرنه برات بد میشه ها منم گفتم :به همین خیال باش گفت باشه خودت خواستی بغلم کرد و بردم توی اتاقش پرتم کرد روی تخت روم خیمه زد و توی گوشم گفت از این به بعد اگر به حرفم گوش ندی برات بد میشه امد جلو تر و لباشو کوبید روی لبام من همکاری نمیکردم که لبمو گاز گرفت مجبور شدم همکاری کنم بعد از ۱۰ مین از لبام دل کند و گفت این کارو هم کردم تا درس عبرت بشه برات که هرچی من میگم بگی چشم .................................................................. خماریییی پارت ۳ توی کامنتا
رسیدیم وسایلو بردم توی عمارت جیمین به آجوما گفت راهنماییم کنه
ویو ا.ت
به اجوما سلام کردم و اجوما منو برد بالا و اتاقمو بهم نشون داد اتاقم کنار اتاق جیمین بود رفتم وسایلمو گذاشتم توی اتاقم لباس خوابم رو پوشیدم رفتم که بخوابم که یک نفر در زد و درو باز کرد دیدم جیمینه
جیمین :رفتم توی اتاقش دیدم روی تخت دراز کشیده رفتم پیشش روی تخت
ا.ت:امد کنارم روی تخت و دستاش رو دور کمرم حلقه زد و گفت امشب میایی کنار خودم میخوابی
ا.ت:عمرا از این فکرا نکن جیمین بلند شد و گفت :همین که گفتم وگرنه برات بد میشه ها منم گفتم :به همین خیال باش گفت باشه خودت خواستی بغلم کرد و بردم توی اتاقش پرتم کرد روی تخت روم خیمه زد و توی گوشم گفت از این به بعد اگر به حرفم گوش ندی برات بد میشه امد جلو تر و لباشو کوبید روی لبام من همکاری نمیکردم که لبمو گاز گرفت مجبور شدم همکاری کنم بعد از ۱۰ مین از لبام دل کند و گفت این کارو هم کردم تا درس عبرت بشه برات که هرچی من میگم بگی چشم .................................................................. خماریییی پارت ۳ توی کامنتا
۱۶۵
۰۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.