قلبمـ❤ ــو پـس بده💘 قسمت نهم💘
قلبمـ❤ ــو پـس بده💘 قسمت نهم💘
جی یون:
وقتی رسیدم شرکت ی راست رفتم سمت سمت اتاق فیلمبرداری اینجا چقد شلوغه😕 سهون کلافه داشت قدم میزد رفتم جلو و ی کنار وایستادم و از یکی از کارگرا پرسیدم چی شده ک گفت یکی از لباسی ک قرار بود امروز بپوشین گم شده هیچ کس نمیدونه کجاست یعنی چی لباس گم شده مگه کجا بوده؟
کارگر:توهمین اتاق
عجیبه یکم فکرکردم دیشب ما اینجا بودیم کس دیگه ای نبود ک یهو دلم ریخت و چشام چارتا شد تیکه تیکه پرسیدم چ رنگی بود ک گفت صورتی
ووااااییی کارم تمومه بیچاره شدم مونده بودم چیکارکنم ب اون دیوونم نمیتونستم بگم خیلی عصبانی بود ی کنار وایستادم و تصمیم گرفتم چیزی نگم تا ابا از اسیاب بیوفته
سهون:
دیدم که اون دختره وحشی آمازونی هم اومد تو رفتم جلوی همه وایسادم اعصابم خورد بود گفتم یکی از لباسایی که تازه طراحی شده و قرار بود مدلمون امروز بپوشتش و لباس اصلی این پروژه بوده ناپدید شده اگه کسی که بردتش الان برگدونتش من ازش میگذرم وگرنه باید با عواقب کارش رو به رو بشه و تا وقتی که این لباس پیدا نشه هیچ کس اجازه نداره بره خونه خانوم پارک جی یون شما فعلا مرخصید بعدا خبرتون میکنم برای فیلمبرداری
جی یون:
اب دهنمو باصدا قورت دادم بانوک کفشم رو زمین ضرب گرفته بودم بگم؟نگم؟بهتره ب خودش بگم اهمممم رییس ی لحظه کارتون دارم میشه تنها حرف بزنیم😄 نه...یعنی اره میدونی چیه
چ جوری بگم خب اون لباس پیش منه😶
صبح پوشیدم ورفتم خونه الان خونس😑 سهون:
چیییی؟!؟دختر یک ساعته من دارم با این کارمندا دعوا میکنم تو صدات در نمیااااد ؟!؟نمیتونستی همون اول بگییی؟!؟اون لباس پیش تو چیکار میکنهه؟!؟چطوری وارد اتاق عکسبرداری شدی؟!؟اره کارت ورود ب اون قسمتو داری ولی چرا رفتی و این همه ادم و علاف خودت کردی؟!؟بخاطر کار دیشب من این همه کارمنو زابراه کردی؟!؟
جی یون:
اووووهههه پیاده شوباهم بریم خب من لباس نداشتم خودت دیشب دیدی من ک نمیتونستم بااون پیراهنت برم اگه بخاطردیشب میکردم ک دیگه رنگ اون پیراهنو نمی دیدی
😒 😒
کـــامنت یلدتون نره درباره ی رمانم نظر بدید
جی یون:
وقتی رسیدم شرکت ی راست رفتم سمت سمت اتاق فیلمبرداری اینجا چقد شلوغه😕 سهون کلافه داشت قدم میزد رفتم جلو و ی کنار وایستادم و از یکی از کارگرا پرسیدم چی شده ک گفت یکی از لباسی ک قرار بود امروز بپوشین گم شده هیچ کس نمیدونه کجاست یعنی چی لباس گم شده مگه کجا بوده؟
کارگر:توهمین اتاق
عجیبه یکم فکرکردم دیشب ما اینجا بودیم کس دیگه ای نبود ک یهو دلم ریخت و چشام چارتا شد تیکه تیکه پرسیدم چ رنگی بود ک گفت صورتی
ووااااییی کارم تمومه بیچاره شدم مونده بودم چیکارکنم ب اون دیوونم نمیتونستم بگم خیلی عصبانی بود ی کنار وایستادم و تصمیم گرفتم چیزی نگم تا ابا از اسیاب بیوفته
سهون:
دیدم که اون دختره وحشی آمازونی هم اومد تو رفتم جلوی همه وایسادم اعصابم خورد بود گفتم یکی از لباسایی که تازه طراحی شده و قرار بود مدلمون امروز بپوشتش و لباس اصلی این پروژه بوده ناپدید شده اگه کسی که بردتش الان برگدونتش من ازش میگذرم وگرنه باید با عواقب کارش رو به رو بشه و تا وقتی که این لباس پیدا نشه هیچ کس اجازه نداره بره خونه خانوم پارک جی یون شما فعلا مرخصید بعدا خبرتون میکنم برای فیلمبرداری
جی یون:
اب دهنمو باصدا قورت دادم بانوک کفشم رو زمین ضرب گرفته بودم بگم؟نگم؟بهتره ب خودش بگم اهمممم رییس ی لحظه کارتون دارم میشه تنها حرف بزنیم😄 نه...یعنی اره میدونی چیه
چ جوری بگم خب اون لباس پیش منه😶
صبح پوشیدم ورفتم خونه الان خونس😑 سهون:
چیییی؟!؟دختر یک ساعته من دارم با این کارمندا دعوا میکنم تو صدات در نمیااااد ؟!؟نمیتونستی همون اول بگییی؟!؟اون لباس پیش تو چیکار میکنهه؟!؟چطوری وارد اتاق عکسبرداری شدی؟!؟اره کارت ورود ب اون قسمتو داری ولی چرا رفتی و این همه ادم و علاف خودت کردی؟!؟بخاطر کار دیشب من این همه کارمنو زابراه کردی؟!؟
جی یون:
اووووهههه پیاده شوباهم بریم خب من لباس نداشتم خودت دیشب دیدی من ک نمیتونستم بااون پیراهنت برم اگه بخاطردیشب میکردم ک دیگه رنگ اون پیراهنو نمی دیدی
😒 😒
کـــامنت یلدتون نره درباره ی رمانم نظر بدید
۴.۱k
۲۵ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.