من گریخته ام

من گریخته ام
تو کجایی...
این روزگار که با ما راه نیامد

بیا قراری بگذاریم
یک ظهر آفتابی
پنجره ای پیدا کنیم
پای بی خیالیمان را دراز کنیم
دست نگرانی را رها...
بی دغدغه بخوابیم تا غروب...
غصه ها را فراموش کنیم
وقت هست برای حلشان...
یک روز را که می شود ساده تر گرفت!
برویم بخندیم بگردیم تا شب...

شب که شد
قهوه ای دم کنیم و
به فاصله ی یک نفس #شادمهر گوش کنیم و ....

من گریخته ام ....
برای یک فراری
جای امنی هست
برای پناهندگی؟

پس کجاست آغوشت....!
دیدگاه ها (۱)

نمیدونم برات پیش اومده یا نه ،که تو یه شب پاشی یه تهرانو دور...

بی تووودیگَـر حالِ شعرم خوب نیست یادگارِشعرهای بهترم یادَت ...

.فکر کن نه بازوهای قوی داری نه خوب بلدی شمشیر بزنی اما اسیر ...

تابستونا هر ازگاهی ،من و خواهرم می‌رفتیم خونه مادربزرگم ... ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط