ازدواج اجباری پارت 18
جیمین نشست سر جاش
جیمین :بهت گفتم بدش بهم.
سانامی :منم گفتم بیا بگییییییر.
جیمین بلند شد. سانامی بدو جیمین بدو.
سانامی ویو :
جیمین چقدر قدش بلنده ! وقتی وایساد باید سرمو میبردم بالا تا ببینمش همممممف. باید باهاش ازش بپرسم .
بزار ببرمش تو یه جای خلوت....( پ. ن :ای منحرفا . مغزتونو آب بکشید 🤭)... تا بتونم باهاش صحبت کنم
سانامی دوید تو اتاقی که توش لوازم ورزشی هارو می گذاشتن .
جیمین :راهت بم بسته ! هدفونمو بده. 😠
سانامی :عمر اااااا. تو خواب ببینی بچه زرنگگگ.
سانامی دستشو برد بالا و جیمین هم دستش رو دراز کرد سانامی پاشنه بلندی کرد که قدش بلند تر بشه، ولی فایده نداشت.
تصمیم گرفت بره رو صندلی کنار دستش.
جیمین :بهت گفتم بدش بهم.
سانامی :منم گفتم بیا بگییییییر.
جیمین بلند شد. سانامی بدو جیمین بدو.
سانامی ویو :
جیمین چقدر قدش بلنده ! وقتی وایساد باید سرمو میبردم بالا تا ببینمش همممممف. باید باهاش ازش بپرسم .
بزار ببرمش تو یه جای خلوت....( پ. ن :ای منحرفا . مغزتونو آب بکشید 🤭)... تا بتونم باهاش صحبت کنم
سانامی دوید تو اتاقی که توش لوازم ورزشی هارو می گذاشتن .
جیمین :راهت بم بسته ! هدفونمو بده. 😠
سانامی :عمر اااااا. تو خواب ببینی بچه زرنگگگ.
سانامی دستشو برد بالا و جیمین هم دستش رو دراز کرد سانامی پاشنه بلندی کرد که قدش بلند تر بشه، ولی فایده نداشت.
تصمیم گرفت بره رو صندلی کنار دستش.
۹.۲k
۱۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.