fake kook
fake kook
part*21
کوک: خب چیشده مگه
ا.ت: بازم که داری کار میکنی
کوک: وایسا یه چند دقیقه دیگه میام پیشت
داشتم برا خودم دور میزدم که کوک اومد از پشت بغلم کرد
کوک: عشقم چیکار میکنه
ا.ت: خودت داری میبینی دیگه
کوک: راستی شماره مزاحم دادم پیداش کردن الان میارنش
ا.ت: چرا اینقدر سریع
کوک: منو دست کم نگیر
ا.ت: از خودم حسودیم میشه که همچین دوست پسری دارم
کوک: 😎
ا.ت: دوست پسر جذاب کن
کوک: خب خودتو لوس نکن
از دید کوک
ا.ت:(کیوت)
کوک: خودتو کیوت نکن که همنیجا میخورمت
ا.ت: چی 😳
کوک: منحرف نشو چیز بدی نگفتم
ا.ت: 😂
یکی اومد داخل
گفت:قربان پیداش کردیم
کوک: بیارینش
گفت: چشم
اوردنش
کوک: میشناسیش
ا.ت: ها
کوک: اینو میشناسی
مرده گفت
گفت: ا.ت
ا.ت هم فقط بهش زل زده بود
کوک: گفتم میشناسیش
ا.ت با لکنت و با ترس بهم گفت
ا.ت: کمک
کوک: بیا یه لحظه
ا.ت: چیه
کوک: مگه اون کیه
ا.ت: او میخواست منو دزدیده بود خواست بهم تجا**وز کنه ولی من تونستم از دستش فرار کنم
کوک: چیکار کنه
ا.ت: او و دوستاش منو گرفته بودن و میخواست لباسمو در بیارم که تونستم از دستشون فرار کنم
دقیقا روزی بود که تو منو گرفتی
کوک: این عوضی میخواست با تو اینکارو کنه
ا.ت: اره
کوک: نترس بیا دنبالم
ا.ت: میخوای چیکار کنی
کوک: هییییییی
گفت:تو کی هستی
کوک: همه کس ا.ت
گفت: تو چی درباره ا.ت میدونی
کوک: اسم ا.ت رو نیار که خودم میکشمت
ا.ت: ولش کن
کوک: نه من تا اینو نکشتم ولش نمیکنم خب دستشو بگیرین سرش بکنین تو اب
بادیگارد: چشم
کوک: خب عزیزم دیگه نترس جلوی خودت کارش تموم میشه تو فکرش که نیستی
ا.ت: فقط سریع نمیخوام قیافشو ببینم
کوک: بیا از دوربین نگاه کن
کوک: خب خیالت راحت شد
ا.ت:مرسی عزیزم
کوک: ❤بیا اینجا
ا.ت: چیه
یک دفعه در باز شد
منشی: اقا پدرتون اومدن
کوک: باشه ا.ت سریع قایم شو
ا.ت: کجا برم
کوک: بیا زیر میز من
ا.ت: باشه
#کوک
#فیک
#سناریو
part*21
کوک: خب چیشده مگه
ا.ت: بازم که داری کار میکنی
کوک: وایسا یه چند دقیقه دیگه میام پیشت
داشتم برا خودم دور میزدم که کوک اومد از پشت بغلم کرد
کوک: عشقم چیکار میکنه
ا.ت: خودت داری میبینی دیگه
کوک: راستی شماره مزاحم دادم پیداش کردن الان میارنش
ا.ت: چرا اینقدر سریع
کوک: منو دست کم نگیر
ا.ت: از خودم حسودیم میشه که همچین دوست پسری دارم
کوک: 😎
ا.ت: دوست پسر جذاب کن
کوک: خب خودتو لوس نکن
از دید کوک
ا.ت:(کیوت)
کوک: خودتو کیوت نکن که همنیجا میخورمت
ا.ت: چی 😳
کوک: منحرف نشو چیز بدی نگفتم
ا.ت: 😂
یکی اومد داخل
گفت:قربان پیداش کردیم
کوک: بیارینش
گفت: چشم
اوردنش
کوک: میشناسیش
ا.ت: ها
کوک: اینو میشناسی
مرده گفت
گفت: ا.ت
ا.ت هم فقط بهش زل زده بود
کوک: گفتم میشناسیش
ا.ت با لکنت و با ترس بهم گفت
ا.ت: کمک
کوک: بیا یه لحظه
ا.ت: چیه
کوک: مگه اون کیه
ا.ت: او میخواست منو دزدیده بود خواست بهم تجا**وز کنه ولی من تونستم از دستش فرار کنم
کوک: چیکار کنه
ا.ت: او و دوستاش منو گرفته بودن و میخواست لباسمو در بیارم که تونستم از دستشون فرار کنم
دقیقا روزی بود که تو منو گرفتی
کوک: این عوضی میخواست با تو اینکارو کنه
ا.ت: اره
کوک: نترس بیا دنبالم
ا.ت: میخوای چیکار کنی
کوک: هییییییی
گفت:تو کی هستی
کوک: همه کس ا.ت
گفت: تو چی درباره ا.ت میدونی
کوک: اسم ا.ت رو نیار که خودم میکشمت
ا.ت: ولش کن
کوک: نه من تا اینو نکشتم ولش نمیکنم خب دستشو بگیرین سرش بکنین تو اب
بادیگارد: چشم
کوک: خب عزیزم دیگه نترس جلوی خودت کارش تموم میشه تو فکرش که نیستی
ا.ت: فقط سریع نمیخوام قیافشو ببینم
کوک: بیا از دوربین نگاه کن
کوک: خب خیالت راحت شد
ا.ت:مرسی عزیزم
کوک: ❤بیا اینجا
ا.ت: چیه
یک دفعه در باز شد
منشی: اقا پدرتون اومدن
کوک: باشه ا.ت سریع قایم شو
ا.ت: کجا برم
کوک: بیا زیر میز من
ا.ت: باشه
#کوک
#فیک
#سناریو
۹.۳k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.