fake kook
fake kook
part*19
نه اون چیزی میگفت نه من و یکی از دستاشو میکشید رو پا هام که بتونه منو به حرف دربیاره ولی من هیچی نمیگفتم منم تصمیم گرفتم دستمو بزارم دور کمرش دستمو که گذاشتم که یک دفعه افتاد روم
ا.ت: اییی
کوک: ببببخشید خوبی
ا.ت: اره شکمم در اومد مگه چند کیلویی
کوک: اونقدرا هم که چاق نیستم
ا.ت: 😅
کوک: میخوام دوباره ادامه بدیم ببینم کی تسلیم میشه یه کلمه بگه
ا.ت: باشه
دوباره فاصله بینمون مثل یک سانت بود و فقط بهم زل زده بودیم که خودش اومد جلو بوسم کرد
کوک: نمیدونستم چیکار کنم
یک ثانیه بوسم میکرد بعد ولم میکرد بازم بوسم میکرد و ازم جدامیشد
خواست بلند شه دستشو گذاشت روسینم
ا.ت: ایی براش دار درد گرفت
کوک: بازم ببخشید
ا.ت: 😉
باز دستشو گذاشت رو سینم
ا.ت: چیکار میکنی
کوک: وایی خیلی نرمه
ا.ت: منحرف دستتو بردار
کوک: نمیخوام
ا.ت: دردم میگره دستتو بردار
کوک: باشه
ا.ت:فکر نمیکردی دردم بگیره
کوک: نه 😅
ا.ت: خوابت نمیاد
کوک: نه
ا.ت: چرا دستمو گرفتی بردیم بیرون
کوک: عصبانی شدم از دستت
ا.ت: گفتی که حسودی میکنی از پسری که منو ماله خودش کنه
کوک: خب حالا یه چیزیم گفتم ولی تو چرا اینو گفتی واقعا هنوز هم ازت ناراحتم
ا.ت: چرا ازم ناراحتی نباش دیگه
کوک: خب بزار کمی فک کنم
ا.ت: باشه منتظرم
چند دقیقه بعد
ا.ت: هنوز داری فک میکنی
کوک:اره من نمیتونم ببخشمت
ا.ت:نگام کن ببینمت
نگام کرد بوسش کردم
کوک: یه بار دیگه بکنی من دیگه قهر نیستم
ا.ت: باشه خب الان اشتی کردی
کوک: اره ولی دیگه از این کارا نکینیا
ا.ت: باشه راستی
کوک: جانم
ا.ت: یکی هست این روزا مزاحمم میشه هرچی میخوام بهت بگم وقت نمیکنم
کوک: چی کی مزاحمت میشه
ا.ت: بهم زنگ میزنه میگه عزیزم عشقم منم قطعش میکنم بعد هی زنگ میزنه و تحدیدم میکنه
کوک: میشناسیش
ا.ت: نه
کوک: شمارشو بهم میدی
ا.ت: بیا
کوک: خب فردا حلش میکنم
ا.ت: 😊
کوک: ا.ت من بیا بغلم
#کوک
#فیک
#سناریو
part*19
نه اون چیزی میگفت نه من و یکی از دستاشو میکشید رو پا هام که بتونه منو به حرف دربیاره ولی من هیچی نمیگفتم منم تصمیم گرفتم دستمو بزارم دور کمرش دستمو که گذاشتم که یک دفعه افتاد روم
ا.ت: اییی
کوک: ببببخشید خوبی
ا.ت: اره شکمم در اومد مگه چند کیلویی
کوک: اونقدرا هم که چاق نیستم
ا.ت: 😅
کوک: میخوام دوباره ادامه بدیم ببینم کی تسلیم میشه یه کلمه بگه
ا.ت: باشه
دوباره فاصله بینمون مثل یک سانت بود و فقط بهم زل زده بودیم که خودش اومد جلو بوسم کرد
کوک: نمیدونستم چیکار کنم
یک ثانیه بوسم میکرد بعد ولم میکرد بازم بوسم میکرد و ازم جدامیشد
خواست بلند شه دستشو گذاشت روسینم
ا.ت: ایی براش دار درد گرفت
کوک: بازم ببخشید
ا.ت: 😉
باز دستشو گذاشت رو سینم
ا.ت: چیکار میکنی
کوک: وایی خیلی نرمه
ا.ت: منحرف دستتو بردار
کوک: نمیخوام
ا.ت: دردم میگره دستتو بردار
کوک: باشه
ا.ت:فکر نمیکردی دردم بگیره
کوک: نه 😅
ا.ت: خوابت نمیاد
کوک: نه
ا.ت: چرا دستمو گرفتی بردیم بیرون
کوک: عصبانی شدم از دستت
ا.ت: گفتی که حسودی میکنی از پسری که منو ماله خودش کنه
کوک: خب حالا یه چیزیم گفتم ولی تو چرا اینو گفتی واقعا هنوز هم ازت ناراحتم
ا.ت: چرا ازم ناراحتی نباش دیگه
کوک: خب بزار کمی فک کنم
ا.ت: باشه منتظرم
چند دقیقه بعد
ا.ت: هنوز داری فک میکنی
کوک:اره من نمیتونم ببخشمت
ا.ت:نگام کن ببینمت
نگام کرد بوسش کردم
کوک: یه بار دیگه بکنی من دیگه قهر نیستم
ا.ت: باشه خب الان اشتی کردی
کوک: اره ولی دیگه از این کارا نکینیا
ا.ت: باشه راستی
کوک: جانم
ا.ت: یکی هست این روزا مزاحمم میشه هرچی میخوام بهت بگم وقت نمیکنم
کوک: چی کی مزاحمت میشه
ا.ت: بهم زنگ میزنه میگه عزیزم عشقم منم قطعش میکنم بعد هی زنگ میزنه و تحدیدم میکنه
کوک: میشناسیش
ا.ت: نه
کوک: شمارشو بهم میدی
ا.ت: بیا
کوک: خب فردا حلش میکنم
ا.ت: 😊
کوک: ا.ت من بیا بغلم
#کوک
#فیک
#سناریو
۹.۴k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.