بیبی کوچولوی من
بیبی کوچولوی من
Part:2
ویو توی سالن مدرسه
ویو ا.ت
کل بچه ها توی سالن بودن داشتیم با دخترا صحبت میکردیم که یهو جیغ همه ی بچه ها در اومد گوشامو گرفتم دیدم که دوتا پسر خوشتیپ دارن میان داخل سالن اهمیت ندادم و رفتم به دیوار تکیه دادم که یورا اومد سمتم گفت
یورا:اون اون یکی خیلی خوشگلهه*ذوق*
ا.ت:به عنم برام مهم نیست
یورا:😐خیلی اسکلی
ا.ت:بابا تو اسکلی رو پسرایی که تازه چند ساعت هم نمیشه دیدیشون کراش زدی الاغ
یورا:خیلی خری
ا.ت:میدونم توعم شرکی
یورا:اگگگ
ا.ت:اگگگ
مدیر:ا.ت میتونی بیا کمکم؟
ا.ت:حتما یورا تو برو من میام بعدا اوکی؟
یورا:اوکی
مدیر:این جعبه هارو بیا ببریم
ا.ت:باشه
ویو تهیونگ
دوباره شروع شد اعصابم خورد شده بود که یکدفعه داد زدم
تهیونگ:بسههه دیگههههههههه*داد*
یکی از دخترا:وای حتا داد هاشم جذابه
یکی دیگه:خیلی هاته
یکی دیگه:ددیم میشی؟؟
یورا:اوق ددی؟اوق میخام بالا بیارم
جیمین:جر*خنده*
یکی دخترا:وای یورا بهت لبخند زدد
یکی دیگه:خوشبحالت
ویو ا.ت
کارا تموم شده بود که یهو زنگ خورد بدو بدو رفتم سمت کلاس که دیدم کلاس پر سروصداعه اعصابم خورد شد داد زدم
ا.ت:بسه دیگه مگه آدمندیدن بشینین سرجاهاتون*داد*
معلم:ا.ت اینجا چخبره؟
ا.ت:چیزی نشده
معلم:باشه برو سرجات بشین
زنگ خورد و وسایلامو جمع کردم و به بادیگاردم پیام دادم که بیاد دنبالم که یهو دیدم یکی زد رو شونم برگشتم نگاش کردم دیدم همون پسره هست که خاطرخاه داره*جر*
ا.ت:بله کارم داری؟
تهیونگ:خب میدونی تو مثل بقیه دخترا نیستی که هی بهم میچسبن واسه همین میخاستم بگم میای باهم..
ا.ت:من قصد ادامه تحصیل دارم
تهیونگ:*پوکر*میخاستم بگم میای باهم دوست بشیم ی دوست معمولی
ا.ت:ریدم وای ریدممم*توی ذهنش*
ا.ت:اوکی
تهیونگ:خب شمارتو میدی؟
ا.ت:نه خدافظ
تهیونگ:بای*پوکر*
ویو یورا و ا.ت
یورا:بابا دختر همه جای مدرسه پخش شده که تهیونگ روت کراشه دشمن های زیادی داریاااا*خنده*
ا.ت:ول کن حوصله ندارم اه از من شماره هم میخاد پرو
یورا:وای اسکلییی خب بهش میدادی
ا.ت:*نگاه خشن*
یورا:غلط خوردممممممم
ا.ت:من برم بادیگارد اومد
یورا:اع مال منم اومددد بای بای
*یورا هم توی خانواده ی پولدار زندگی میکنه*
ویو خونه
Part:2
ویو توی سالن مدرسه
ویو ا.ت
کل بچه ها توی سالن بودن داشتیم با دخترا صحبت میکردیم که یهو جیغ همه ی بچه ها در اومد گوشامو گرفتم دیدم که دوتا پسر خوشتیپ دارن میان داخل سالن اهمیت ندادم و رفتم به دیوار تکیه دادم که یورا اومد سمتم گفت
یورا:اون اون یکی خیلی خوشگلهه*ذوق*
ا.ت:به عنم برام مهم نیست
یورا:😐خیلی اسکلی
ا.ت:بابا تو اسکلی رو پسرایی که تازه چند ساعت هم نمیشه دیدیشون کراش زدی الاغ
یورا:خیلی خری
ا.ت:میدونم توعم شرکی
یورا:اگگگ
ا.ت:اگگگ
مدیر:ا.ت میتونی بیا کمکم؟
ا.ت:حتما یورا تو برو من میام بعدا اوکی؟
یورا:اوکی
مدیر:این جعبه هارو بیا ببریم
ا.ت:باشه
ویو تهیونگ
دوباره شروع شد اعصابم خورد شده بود که یکدفعه داد زدم
تهیونگ:بسههه دیگههههههههه*داد*
یکی از دخترا:وای حتا داد هاشم جذابه
یکی دیگه:خیلی هاته
یکی دیگه:ددیم میشی؟؟
یورا:اوق ددی؟اوق میخام بالا بیارم
جیمین:جر*خنده*
یکی دخترا:وای یورا بهت لبخند زدد
یکی دیگه:خوشبحالت
ویو ا.ت
کارا تموم شده بود که یهو زنگ خورد بدو بدو رفتم سمت کلاس که دیدم کلاس پر سروصداعه اعصابم خورد شد داد زدم
ا.ت:بسه دیگه مگه آدمندیدن بشینین سرجاهاتون*داد*
معلم:ا.ت اینجا چخبره؟
ا.ت:چیزی نشده
معلم:باشه برو سرجات بشین
زنگ خورد و وسایلامو جمع کردم و به بادیگاردم پیام دادم که بیاد دنبالم که یهو دیدم یکی زد رو شونم برگشتم نگاش کردم دیدم همون پسره هست که خاطرخاه داره*جر*
ا.ت:بله کارم داری؟
تهیونگ:خب میدونی تو مثل بقیه دخترا نیستی که هی بهم میچسبن واسه همین میخاستم بگم میای باهم..
ا.ت:من قصد ادامه تحصیل دارم
تهیونگ:*پوکر*میخاستم بگم میای باهم دوست بشیم ی دوست معمولی
ا.ت:ریدم وای ریدممم*توی ذهنش*
ا.ت:اوکی
تهیونگ:خب شمارتو میدی؟
ا.ت:نه خدافظ
تهیونگ:بای*پوکر*
ویو یورا و ا.ت
یورا:بابا دختر همه جای مدرسه پخش شده که تهیونگ روت کراشه دشمن های زیادی داریاااا*خنده*
ا.ت:ول کن حوصله ندارم اه از من شماره هم میخاد پرو
یورا:وای اسکلییی خب بهش میدادی
ا.ت:*نگاه خشن*
یورا:غلط خوردممممممم
ا.ت:من برم بادیگارد اومد
یورا:اع مال منم اومددد بای بای
*یورا هم توی خانواده ی پولدار زندگی میکنه*
ویو خونه
۱۲.۵k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.