بیبی کوچولوی من
بیبی کوچولوی من
Part:3
ویو تهیونگ
رفتم توی اتاقم و کیفمو یه گوشه از اتاق پرت کردم و خودمو رو تخت ولو کردم.چشامو بستم که یکدفعه در با شدت خیلی زیاد باز شد نگا کردم دیدم جیمین عه
تهیونگ:آخ نمیری داشتم میخابیدمااا
جیمین:خابیدنو ولش من از یورا خوشم میادد
تهیونگ:به کتفم ایشالا خوشبخت بشین
جیمین:بابا چقدر بی ذوقی من برم به مامانم بگم اصن
تهیونگ:برو فقط برو
جیمین رفتم منم دوباره دراز کشیدم و خابیدم.
ویو ا.ت
داشتم سریال نگا میکردم خوشحال بودم چون امروز اولین روز مدرسه بود تکلیفی نداشتیم ولی فردا اههه گریم میگیره.سریالم و تموم کردم و رو تختم ولو شدم داشتم به اون پسر جذابه فکر میکردم ولی خدایی چقدر جذاب بود. هعب ولش بابا
آجوما:ا.ت دخترم مهمون داری
ا.ت:مهمون؟اع وا خاک به سرم یعنی کیه
سریع بدون اینکه لباسمو عوض کنم رفتم پایین و دیدم یوراعه
ا.ت:ایی خدا مردم از نگرانی گفتم کی باشه
ا.ت:آجوما لطفا از این به بعد وقتی یورا اومد نگو مهمون بگو رفیقتون اومد
آجوما:چشم
آجوما رفت. رفتم سمت یورا که دیدم میگه
یورا:وای ا.ت شییییی یه خبر خوب دارم براتت
ا.ت:وای یورا چیشدددد؟؟
یورا:امروز مامانم و بابام باهم برای یک سال رفتن نیویورک و منن بیام پیش تو؟*مظلوم*
ا.ت:وای اینکه خیلییی خوبهههههه منم تنهام بیا پیش مننن*خوشحال*
یورا:وای ا.ت خیلییی دوستت دارممممم
ا.ت:منم دوستتتت دارممممممممم
یورا:وا گوشیم پیام اومد بزار برم نگا کنم ببینم کیه
ا.ت:اوکی من میرم تو آشپز خونه
ویو چت یورا با جیمین*
جیمین:سلام
جیمین:یورا شی من جیمینم
یورا:سلام جیمین شی چیزی شده؟
جیمین:خب میدونی میخاستم یچیز بهت بگم
یورا:اوه حتما بگو
جیمین:خب میدونی من
جیمین:من دوستت دارم
ویو ا.ت
داشتم تو آشپز خونه آب میخوردم که یهو صدای جیغ یورا اومد همون آب که تو دهنم بود همرو باچیدم تو صورت آجوما دوساعت داشتم ازش معذرت خاهی میکردم بعد رفتم پیش یورا دیدم داره جیغ جیغ میکنه
ا.ت:چته گراز
یورا:وای ا.ت جیمین بهم پیام داد گفت دوستت دارممممم
ا.ت:اع خب مبارکه
یورا:بی ذوق پلشت
ا.ت:خب چیکار کنم بزنم واست برقصم
یورا:بابا بیا بهم بگو بهش چی بگم
ا.ت:اوکیییی
ویو چت*
جیمین:نکنه تو از من خوشت نمیاد؟
یورا:نه منم دوستت دارم
جیمین:خب دوست دخترم میشی؟
یورا:آرههه
جیمین:اوکی پس فردا میبینم عشقم
یورا:بای عزیزم
پایان چت*
ا.ت:جلو سینگل عشقولانه بازی میکنین پلشتا
یورا:خب توعم با تهیونگ اوکی شووو
ا.ت:خب میدونی حس میکنم ازش خوشم میاد خیلی خوشگله جذاب هم هستت
یورا:خب اسکللل عاشقش شدییی
ا.ت:نه دیگه در اون حد
Part:3
ویو تهیونگ
رفتم توی اتاقم و کیفمو یه گوشه از اتاق پرت کردم و خودمو رو تخت ولو کردم.چشامو بستم که یکدفعه در با شدت خیلی زیاد باز شد نگا کردم دیدم جیمین عه
تهیونگ:آخ نمیری داشتم میخابیدمااا
جیمین:خابیدنو ولش من از یورا خوشم میادد
تهیونگ:به کتفم ایشالا خوشبخت بشین
جیمین:بابا چقدر بی ذوقی من برم به مامانم بگم اصن
تهیونگ:برو فقط برو
جیمین رفتم منم دوباره دراز کشیدم و خابیدم.
ویو ا.ت
داشتم سریال نگا میکردم خوشحال بودم چون امروز اولین روز مدرسه بود تکلیفی نداشتیم ولی فردا اههه گریم میگیره.سریالم و تموم کردم و رو تختم ولو شدم داشتم به اون پسر جذابه فکر میکردم ولی خدایی چقدر جذاب بود. هعب ولش بابا
آجوما:ا.ت دخترم مهمون داری
ا.ت:مهمون؟اع وا خاک به سرم یعنی کیه
سریع بدون اینکه لباسمو عوض کنم رفتم پایین و دیدم یوراعه
ا.ت:ایی خدا مردم از نگرانی گفتم کی باشه
ا.ت:آجوما لطفا از این به بعد وقتی یورا اومد نگو مهمون بگو رفیقتون اومد
آجوما:چشم
آجوما رفت. رفتم سمت یورا که دیدم میگه
یورا:وای ا.ت شییییی یه خبر خوب دارم براتت
ا.ت:وای یورا چیشدددد؟؟
یورا:امروز مامانم و بابام باهم برای یک سال رفتن نیویورک و منن بیام پیش تو؟*مظلوم*
ا.ت:وای اینکه خیلییی خوبهههههه منم تنهام بیا پیش مننن*خوشحال*
یورا:وای ا.ت خیلییی دوستت دارممممم
ا.ت:منم دوستتتت دارممممممممم
یورا:وا گوشیم پیام اومد بزار برم نگا کنم ببینم کیه
ا.ت:اوکی من میرم تو آشپز خونه
ویو چت یورا با جیمین*
جیمین:سلام
جیمین:یورا شی من جیمینم
یورا:سلام جیمین شی چیزی شده؟
جیمین:خب میدونی میخاستم یچیز بهت بگم
یورا:اوه حتما بگو
جیمین:خب میدونی من
جیمین:من دوستت دارم
ویو ا.ت
داشتم تو آشپز خونه آب میخوردم که یهو صدای جیغ یورا اومد همون آب که تو دهنم بود همرو باچیدم تو صورت آجوما دوساعت داشتم ازش معذرت خاهی میکردم بعد رفتم پیش یورا دیدم داره جیغ جیغ میکنه
ا.ت:چته گراز
یورا:وای ا.ت جیمین بهم پیام داد گفت دوستت دارممممم
ا.ت:اع خب مبارکه
یورا:بی ذوق پلشت
ا.ت:خب چیکار کنم بزنم واست برقصم
یورا:بابا بیا بهم بگو بهش چی بگم
ا.ت:اوکیییی
ویو چت*
جیمین:نکنه تو از من خوشت نمیاد؟
یورا:نه منم دوستت دارم
جیمین:خب دوست دخترم میشی؟
یورا:آرههه
جیمین:اوکی پس فردا میبینم عشقم
یورا:بای عزیزم
پایان چت*
ا.ت:جلو سینگل عشقولانه بازی میکنین پلشتا
یورا:خب توعم با تهیونگ اوکی شووو
ا.ت:خب میدونی حس میکنم ازش خوشم میاد خیلی خوشگله جذاب هم هستت
یورا:خب اسکللل عاشقش شدییی
ا.ت:نه دیگه در اون حد
۲۱.۳k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.