رمان دلبر وحشی
#دلبر_وحشی_پارت_۳۱
توجه ام به پسری که به دیوار تکیه داده بود و کلاهی بر سر داشت و سیگار میکشید جلب شد.
به نظر آشنا میومد.
نزدیکش رفتم.
خیلی خیلی آشنا بود.
تقریبا خیلی نزدیکش شده بودم
بوی تند سیگارش به مشامم میرسید.
_تو.. تو...
صاف ایستاد
چشام گرد شدن انگار چیزی به قلبم کوبیدن
_آ.. آرش؟؟؟
ناخداگاه چشام پر از اشک شد.
دونه دونه اشکام چکیدن.
نزدیکم اومد با قامت بلندش با چشم های آبی رنگش نگاهم کرد.
دستاشو جلو صورتم اورد و رد اشکامو پاک کرد.
دستش دور کمرم حلقه شد و در بغـ.ل گرمش جای گرفتم.
مثل بچه ها گریه میکردم مثل بچه ها هق هق میکردم.
#آوا
باورم نمیشد.
سارا تاحالا چیزی راجب این پسر بهم نگفته بود.
مثل بچه ها تو بغلـ.ش گریه میکرد.
همه ایستاده بودن
پاهام نمیتونست قدمی برداره.
.......
#آرش
*سارام گریه نکن همه چی درست میشه
با هق هق و صدایی گرفته لب زد
_درست...نمیشه آرش درست نمیشه
محکم به خودم فشـ.ردمش
دستاش انگار شل شدن و به زمین افتاد
*سارااا ساراا
دختری که همراهش بود زود جلو اومد.
"سارااا...ببرش بیمارستان زوددد باش
حول شده بودم
بغلـ.ش کردم و بردمش گذاشتمش رو ماشین دختره هم سوار شد.
گاز دادم. رسیدیم بیمارستان.
چش شده بود این دختر خیلی قوی بود
#آوا
از پسره یکم دور شدم و زنگ زدم شایان
*آقا شایان
-بله
*سارا حالش بد شد اوردیمش بیمارستان
نگران لب زد:
-آدرس بفرس ۵ دقیقه دیگ اونجام
قطع کردم و آدرس رو فرستادم
دکتر بعد از ۱۰ دقیقه اومد بیرون
" همراهشون...
که یک دفعه...
اینم یه پارت دیگ از دلبر وحشی
ازدواج اجباری هم تایپ شده⛓️🤍
کپی و اصکی ممنوع
لایک بالا ۱۰ بشه پارت بعدو میزارم
توجه ام به پسری که به دیوار تکیه داده بود و کلاهی بر سر داشت و سیگار میکشید جلب شد.
به نظر آشنا میومد.
نزدیکش رفتم.
خیلی خیلی آشنا بود.
تقریبا خیلی نزدیکش شده بودم
بوی تند سیگارش به مشامم میرسید.
_تو.. تو...
صاف ایستاد
چشام گرد شدن انگار چیزی به قلبم کوبیدن
_آ.. آرش؟؟؟
ناخداگاه چشام پر از اشک شد.
دونه دونه اشکام چکیدن.
نزدیکم اومد با قامت بلندش با چشم های آبی رنگش نگاهم کرد.
دستاشو جلو صورتم اورد و رد اشکامو پاک کرد.
دستش دور کمرم حلقه شد و در بغـ.ل گرمش جای گرفتم.
مثل بچه ها گریه میکردم مثل بچه ها هق هق میکردم.
#آوا
باورم نمیشد.
سارا تاحالا چیزی راجب این پسر بهم نگفته بود.
مثل بچه ها تو بغلـ.ش گریه میکرد.
همه ایستاده بودن
پاهام نمیتونست قدمی برداره.
.......
#آرش
*سارام گریه نکن همه چی درست میشه
با هق هق و صدایی گرفته لب زد
_درست...نمیشه آرش درست نمیشه
محکم به خودم فشـ.ردمش
دستاش انگار شل شدن و به زمین افتاد
*سارااا ساراا
دختری که همراهش بود زود جلو اومد.
"سارااا...ببرش بیمارستان زوددد باش
حول شده بودم
بغلـ.ش کردم و بردمش گذاشتمش رو ماشین دختره هم سوار شد.
گاز دادم. رسیدیم بیمارستان.
چش شده بود این دختر خیلی قوی بود
#آوا
از پسره یکم دور شدم و زنگ زدم شایان
*آقا شایان
-بله
*سارا حالش بد شد اوردیمش بیمارستان
نگران لب زد:
-آدرس بفرس ۵ دقیقه دیگ اونجام
قطع کردم و آدرس رو فرستادم
دکتر بعد از ۱۰ دقیقه اومد بیرون
" همراهشون...
که یک دفعه...
اینم یه پارت دیگ از دلبر وحشی
ازدواج اجباری هم تایپ شده⛓️🤍
کپی و اصکی ممنوع
لایک بالا ۱۰ بشه پارت بعدو میزارم
۴.۱k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.