پارت

(پارت۲۱)
: دخترتون خونریزی داخلی کردن
کوک: خب پاشو بیا اینجا دیگه احمق
•: جلوی درم
کوک: افرین دکی
(دکتر اومد بالا و ات رو اوکی کردو رفت)
(40مین بعد ات بهوش اومد)
ات: اوم بابایی
کوک: ها بچه بهوش اومدی خوبی
ات: اخ اوم (بی جون)
(بعد از حمام رفتن و اینا)
کوک: عزیزم چیزی میخای
ات: ددی تنبیهم نکن لطفا (بغص بی جون)
کوک: نمیکنم الان خوبی
ات: ببخشید باید درد رو تاحمل میکردم (گریه مظلوم)
کوک: باشه باشه بسه دیگه برای تنبیهت  اممم خب من میرم پایین توام بیا تا ناهار بخوریم
ویو ات
حدس میزدم ولی کلی پله هست امکان افتادنم صد درصده اه
ات: اوهوم
(کوک رفت پایین و ات به زور بلند شد و اروم رفت پایین دوتا پله مونده بود ک برسه ک افتاد و از سوراش خون اومد و یخ کرده بود عرق. سرد میریخت میلرزید)( کوک سریع با نگرانی اومد سمت ات)
کوک: خوبی
ات: اره... اره (نفسنفس اروم بغض درد)
(کوک ات رو بلند و بهش اسپنکت زد ورفتن صبحانه خوردن)
ات: ب.. بابایی امروز کارنامه هارو میدن
کوک: اوک الان میرم میگیرم تو هم بخور باشه
ات: اوم
کوک: وای ب حالت اگه بد باشه کاری میکنم ک دیگه بیدار نشی
(ات با بغض ب کوک نگاه میکرد)
(شرایط برای پارت بعدی 75تا لایک)
(مرسی از حمایت هاتونننننن)
دیدگاه ها (۱۱)

(پارت22)پرش صبح) کوک: هی بلند شو بچهات: هوم باشه کوک: برو دس...

(پارت25)موقعیت: ساعت هفتو نیم)( ات شروع کرد درست کردن استیک ...

(پارت دوازدهم) (بچه ها کلاش تو کامنت ها هست) (چیزیو نمیدونید...

(یازدهم) کوک رفت)(ات یکم با خودش کلنجار رفت و بلاخره خوابش ب...

P3🍯-خوشگلم پیتزا میخوری؟&اوم-بیا اینجا بشین قشنگم اهان خوب ب...

عشق مافیاییp6

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط