(یازدهم)
(یازدهم)
کوک رفت)(ات یکم با خودش کلنجار رفت و بلاخره خوابش برد)
(پرش صبح)(همه بیدار شده بودن و سر میز صبحانه بودند)
کوک: امم خب پسرا من میخام برم مسافرت
ته: اوم خوبه کجا میری
کوک: میرم پیش یکی از دوستام
جیمین: خوبه خوش بگذره
ات: ددی ولی کی برمیگردی
کوک: دو روز دیگه
ات: باشه
(ته جیمین کوک یکم حرف زدن)
ات: ممنون بابت صبحانه
جیمین: اوم
ات: ددیا میشه یکم حرف بزنیم
_: اوم
(رفتن نشیتن رو مبل و)
کوک: خب می شنویم
ات: راستش مدسه برامون یه اردو گذاشته که سه روزه هست میشه بزارید که برم اخه همه بچه ها هستن
جیمین:چی!!؟
ته: فکر کردی واقعا اجاره میدیم. ک بری
کوک: ولی پسرا خیلیم بد نیست میتونیم این هفته رو هممون بریم مسافرت
ته جیمین: کوک دیوونه شدی
کوک: نه پسرا راست میگم برای همه مون خوبه
جیمین: از نظر منم خب بدک نیست
ته: خیله خب باشه
(پرش دیشب: کوک به ات گفت اینجوری به پسرا بگن که بتونن باهم باشن یعنی این نقششون بود)
کوک: خب ته تو کجا میری
ته: من میرم سانگاپور
کوک: جدی
ته: اره اونجا یه جشنواره برگذار میشه ک خیلی باحالا امسال تصمیم گرفتم برم اونجا
کوک جیمین: اوم خیلی خوبه
ته: جیمین تو کجا میری
جیمین: من میرم همین دورو بر کره گردش گری و اینا
کوک: اووو خیلی خوبه خب حالا ک مشخص شد کی کجا میره بیاید بریم وسایلامون رو جمع کنیم
ته جیمین:اوم
ات: باشه
(پرش فردا)
کوک: من ات رو میرسونم
جیمن ته: اوکی
کوک: ات بریم
ات: اره ددی
(همدیگه رو بغل کردن و به ات اسپنکت زدن و بغلش کردن و)
جیمین: هی بچه کار بد انجام ندیا
ته: اون وقت اتفاق بدی برات میوفته
کوک: هواستو جمع میکنی فهمیدی
ات: اوهم هواسم هست کاری نمیکنم
جیمین: راستی ما فهمیدیم اون عکس فتوشاپ بود
ات: دی.. دیدین من راست میگفتم اون وقت اون همه تنبیهم کردین
کوک: خب دیگه بریم
(همه خدا حافظی کردن و رفتن کوک و ات سوار ماشین شدن ات یکم ترسیده بود که قراره شش روز باهاش باشه)
کوک: چیزی لازم نداری هرزه(بم)
ات: ن.. نه(ات کاملا مطمئن شد که کوک میخاد یه بلایی سرش بیاره به خاطر همین بغض کرد)
(شرایط برای پارت بعدی60تا لایک)
(60تا کامنت)
(دوستان خماری بکشید) یاع یاع یاع
کوک رفت)(ات یکم با خودش کلنجار رفت و بلاخره خوابش برد)
(پرش صبح)(همه بیدار شده بودن و سر میز صبحانه بودند)
کوک: امم خب پسرا من میخام برم مسافرت
ته: اوم خوبه کجا میری
کوک: میرم پیش یکی از دوستام
جیمین: خوبه خوش بگذره
ات: ددی ولی کی برمیگردی
کوک: دو روز دیگه
ات: باشه
(ته جیمین کوک یکم حرف زدن)
ات: ممنون بابت صبحانه
جیمین: اوم
ات: ددیا میشه یکم حرف بزنیم
_: اوم
(رفتن نشیتن رو مبل و)
کوک: خب می شنویم
ات: راستش مدسه برامون یه اردو گذاشته که سه روزه هست میشه بزارید که برم اخه همه بچه ها هستن
جیمین:چی!!؟
ته: فکر کردی واقعا اجاره میدیم. ک بری
کوک: ولی پسرا خیلیم بد نیست میتونیم این هفته رو هممون بریم مسافرت
ته جیمین: کوک دیوونه شدی
کوک: نه پسرا راست میگم برای همه مون خوبه
جیمین: از نظر منم خب بدک نیست
ته: خیله خب باشه
(پرش دیشب: کوک به ات گفت اینجوری به پسرا بگن که بتونن باهم باشن یعنی این نقششون بود)
کوک: خب ته تو کجا میری
ته: من میرم سانگاپور
کوک: جدی
ته: اره اونجا یه جشنواره برگذار میشه ک خیلی باحالا امسال تصمیم گرفتم برم اونجا
کوک جیمین: اوم خیلی خوبه
ته: جیمین تو کجا میری
جیمین: من میرم همین دورو بر کره گردش گری و اینا
کوک: اووو خیلی خوبه خب حالا ک مشخص شد کی کجا میره بیاید بریم وسایلامون رو جمع کنیم
ته جیمین:اوم
ات: باشه
(پرش فردا)
کوک: من ات رو میرسونم
جیمن ته: اوکی
کوک: ات بریم
ات: اره ددی
(همدیگه رو بغل کردن و به ات اسپنکت زدن و بغلش کردن و)
جیمین: هی بچه کار بد انجام ندیا
ته: اون وقت اتفاق بدی برات میوفته
کوک: هواستو جمع میکنی فهمیدی
ات: اوهم هواسم هست کاری نمیکنم
جیمین: راستی ما فهمیدیم اون عکس فتوشاپ بود
ات: دی.. دیدین من راست میگفتم اون وقت اون همه تنبیهم کردین
کوک: خب دیگه بریم
(همه خدا حافظی کردن و رفتن کوک و ات سوار ماشین شدن ات یکم ترسیده بود که قراره شش روز باهاش باشه)
کوک: چیزی لازم نداری هرزه(بم)
ات: ن.. نه(ات کاملا مطمئن شد که کوک میخاد یه بلایی سرش بیاره به خاطر همین بغض کرد)
(شرایط برای پارت بعدی60تا لایک)
(60تا کامنت)
(دوستان خماری بکشید) یاع یاع یاع
۲۳.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.