✨ بازی با عشق / play with love ✨
✨ #بازی_با_عشق / #play_with_love ✨
#پارت_4 ✅
*کوک ویو
چشاشو ازم دزدید و سرشو انداختپایین باورم نمیشد دیشب اونکارو باهاش کردم
جیمین اومد سره میز
جیمین: کوک خبر داری چ گوهی خور....
یهو ساکت شد
نگاش کردم
جیمین: عام.. سلام هواسم نبید توام اینجایی😐
کوک:داشتی میگفدی چیکا ب اون داری:/
جیمین:اها اره.فهمیدی چ گوهری خردی؟
کوک:نح😐
جیمین:اون بار شیشه ای ک فرستاده بیدی اونور ترکید رف هوا😐
کوک:چییییی؟
جیمین با چنگالش ب غذا ور رف
جیمین: ینی اینک یکی تو کشتی ای ک سه تن شیشه ی اصل کره ای بوده و ما با ی باند مافیایی خارجی معامله کرده بودیم بمب کار گذاشته و همین باعث شده بعد از 35 مین کشتی با تموم افراد و بار شیشه ها منفجر بشه
کوک با عصبانیت از سره میز بلند شد
کوک: سریع همون خری ک این کارو کردو پیدا میکنید. زنده میخامش
جیمین: همین الانشم پیدا کردیم
بعد نیشخند زد
جیمین: میرا میدونه کیه
*میرا ویو*
رنگم پرید
ینی چی من میدونم
کوک با نگاه عصبی برگشت بهم نگاه کرد
کوک: تو میدونی؟ (با صدای بلند)
میرا: م.. من نمیدونم... دارم راست میگم
جیمین: تو فردی ب اسم پارک جیونگ میشناسی؟
منظورش برادرم بود
میرا: اره... بـ... برادرمه
جیمین: اون درحال بمب گزاری شدن تو کشتی دیده شده. این اتفاق دقیقا دیشب چندساعت بعد از اینک ت رو اوردیم اینجا افتاده. ینی جیونگ اینکارو کرده. برادرت ی قاتل شده میدونی؟ تو اون کشتی حداقل 75 نفر ادم بودن
شوکه شده بودم...
چرا اینکارو کرده بود
کوک: زندش نمیزارم
اومد سمت من
کوک: توام خاهره همون حروم زاده ای
منو از موهام کشید و برد تو اتاق و منو پرت کرد ی گوشه
کله بدنم درد گرف
کوک: ت میدونی اون هرزه چرا اینکارو کرده
با داد و فریاد حرف میزد
با گریه بهش نگاه کردم
میرا: عوضی دارم بت میگم من نمیدونممم. من اصن جیونگ رو زیاد نمیدیدم... بعد از بلایی ک دیشب سرم اوردی کافی نیس؟(با داد و گریه)
مکث کرد و عصبانیتش فروکش شد
کوک: من.. من دیشب..
میرا: هق... ت دیشب چی؟ هان؟... هق... تو بهم تجاوزی کردی... هق... هیچوقت نمیبخشمت... هق... برو بمیر... هق... فک کردی چن رئیس مافیایی میتونی... هق.. ب هر دختره بیچاره ای ک هیچ تقصیری تو گند کاری های پدرش نداشته... هق.. تجاوز کنی؟(با داد و گریه)
*کوک ویو*
با درد باهام حرف میزد
معلوم بود زندگیه سختی داشته...
اولین بار بود ک انقد عذاب وجدان گرفته بودم
بعد از مرگ مادرم دیگ هیچ چیز روم تاثیری نداشت... ولی این.. این فرق داشت
میرا: میخام بمیرم... اگ همین الن ی چاقو بهم بدی خیلی راحت خدمو میکشم... من خاهرمو از دست دادم... مادرمو از دست دادم.. هق.. بردارمم معلوم نیس قراره چ بلایی سرش بیاری....هق.. خستم.. بدنم درد میکنه.. هق.. توی عوضی هم داری منو فقط اذیت میکنی... من هیجایی رو برای رفتن ندارم... برای همین تا الان اینجا موندم.. هق.. وگرنه خیلی راحت دیشب میتونستم از همین پنجره ی اتاق فرار کنم... ولی نمیخام برگردم خونه چن.. هق.. چن نمخام سره قمار های پدرم دوباره مجبور شدم از خدم مایه بزارم.. هق.. تو اینا رو نمیفهمی... هق.. نمیفهمی
انقد گریه کرد ک چشاش قرمز شد
اروم رفتم جلوش و کنارش رو زمین نشستم
ب صورتش ک خیس بود نگاه انداختم
انگار اختیارم دست خدم نبودش
موهاشو از جلو صورتش زدم کنار
کوک: معذرت میخام...
و بعد بغلش کردم
نمیدونستم چرا ولی برای اولین بار تو این چندسال یکیو بغل کردم....
خمارییییی😂🤍
___________________________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
#پارت_4 ✅
*کوک ویو
چشاشو ازم دزدید و سرشو انداختپایین باورم نمیشد دیشب اونکارو باهاش کردم
جیمین اومد سره میز
جیمین: کوک خبر داری چ گوهی خور....
یهو ساکت شد
نگاش کردم
جیمین: عام.. سلام هواسم نبید توام اینجایی😐
کوک:داشتی میگفدی چیکا ب اون داری:/
جیمین:اها اره.فهمیدی چ گوهری خردی؟
کوک:نح😐
جیمین:اون بار شیشه ای ک فرستاده بیدی اونور ترکید رف هوا😐
کوک:چییییی؟
جیمین با چنگالش ب غذا ور رف
جیمین: ینی اینک یکی تو کشتی ای ک سه تن شیشه ی اصل کره ای بوده و ما با ی باند مافیایی خارجی معامله کرده بودیم بمب کار گذاشته و همین باعث شده بعد از 35 مین کشتی با تموم افراد و بار شیشه ها منفجر بشه
کوک با عصبانیت از سره میز بلند شد
کوک: سریع همون خری ک این کارو کردو پیدا میکنید. زنده میخامش
جیمین: همین الانشم پیدا کردیم
بعد نیشخند زد
جیمین: میرا میدونه کیه
*میرا ویو*
رنگم پرید
ینی چی من میدونم
کوک با نگاه عصبی برگشت بهم نگاه کرد
کوک: تو میدونی؟ (با صدای بلند)
میرا: م.. من نمیدونم... دارم راست میگم
جیمین: تو فردی ب اسم پارک جیونگ میشناسی؟
منظورش برادرم بود
میرا: اره... بـ... برادرمه
جیمین: اون درحال بمب گزاری شدن تو کشتی دیده شده. این اتفاق دقیقا دیشب چندساعت بعد از اینک ت رو اوردیم اینجا افتاده. ینی جیونگ اینکارو کرده. برادرت ی قاتل شده میدونی؟ تو اون کشتی حداقل 75 نفر ادم بودن
شوکه شده بودم...
چرا اینکارو کرده بود
کوک: زندش نمیزارم
اومد سمت من
کوک: توام خاهره همون حروم زاده ای
منو از موهام کشید و برد تو اتاق و منو پرت کرد ی گوشه
کله بدنم درد گرف
کوک: ت میدونی اون هرزه چرا اینکارو کرده
با داد و فریاد حرف میزد
با گریه بهش نگاه کردم
میرا: عوضی دارم بت میگم من نمیدونممم. من اصن جیونگ رو زیاد نمیدیدم... بعد از بلایی ک دیشب سرم اوردی کافی نیس؟(با داد و گریه)
مکث کرد و عصبانیتش فروکش شد
کوک: من.. من دیشب..
میرا: هق... ت دیشب چی؟ هان؟... هق... تو بهم تجاوزی کردی... هق... هیچوقت نمیبخشمت... هق... برو بمیر... هق... فک کردی چن رئیس مافیایی میتونی... هق.. ب هر دختره بیچاره ای ک هیچ تقصیری تو گند کاری های پدرش نداشته... هق.. تجاوز کنی؟(با داد و گریه)
*کوک ویو*
با درد باهام حرف میزد
معلوم بود زندگیه سختی داشته...
اولین بار بود ک انقد عذاب وجدان گرفته بودم
بعد از مرگ مادرم دیگ هیچ چیز روم تاثیری نداشت... ولی این.. این فرق داشت
میرا: میخام بمیرم... اگ همین الن ی چاقو بهم بدی خیلی راحت خدمو میکشم... من خاهرمو از دست دادم... مادرمو از دست دادم.. هق.. بردارمم معلوم نیس قراره چ بلایی سرش بیاری....هق.. خستم.. بدنم درد میکنه.. هق.. توی عوضی هم داری منو فقط اذیت میکنی... من هیجایی رو برای رفتن ندارم... برای همین تا الان اینجا موندم.. هق.. وگرنه خیلی راحت دیشب میتونستم از همین پنجره ی اتاق فرار کنم... ولی نمیخام برگردم خونه چن.. هق.. چن نمخام سره قمار های پدرم دوباره مجبور شدم از خدم مایه بزارم.. هق.. تو اینا رو نمیفهمی... هق.. نمیفهمی
انقد گریه کرد ک چشاش قرمز شد
اروم رفتم جلوش و کنارش رو زمین نشستم
ب صورتش ک خیس بود نگاه انداختم
انگار اختیارم دست خدم نبودش
موهاشو از جلو صورتش زدم کنار
کوک: معذرت میخام...
و بعد بغلش کردم
نمیدونستم چرا ولی برای اولین بار تو این چندسال یکیو بغل کردم....
خمارییییی😂🤍
___________________________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
۱۶.۱k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.