عاشق رئیسم شدم♡پارت۲۱
عاشق رئیسم شدم♡پارت۲۱
سوهی: پس میگم تهیونگ
ته :باشه راستی مگه قرار نبود بریم برای مدلا کجا داری میری؟
سوهی: خب راستش به آقای جئون گفتم که من تاکسی میرم شما خودتون بیایید
ته:ای بابا اینجوری که نمیشه
سوهی:فعلا که شده
ته: بیا با هم بریم خب
سوهی: نه نمیشه شما با آقای جئون بیاید من با تاکسی میرم
ته: ای بابا ناز نکن دیگه تو تنهایی منم تنهام
سوهی: هوفف باشه
ته:بپر بالا
بعد سوار ماشین تهیونگ شدم و رفتیم شرکت آقای چان پسرش اونوو هم بود وقتی وارد دفتر شدیم باهم احوال پرسی کردیم و منتظر شدیم کوک بیاد
ته:سلام
چان:سلام خوش اومدید
سوهی: سلام
انوو:سلام
چان:بفرمایید بشینید
انوو:آقای جئون نیومدن؟
ته:تو راهن نزدیکن
چان:بفرمایید چی میل دارید؟
ته:من یه قهوه میخورم
سوهی: منم یه چایی بی زحمت
چان:نه بابا چه زحمتی پسرم برو بگو برامون ۲تا قهوه و ۲تا چایی بیارن
انوو:چشم پدر
انوو بلند شد و رفت به دستیارش گفت که برامون چایی و قهوه بیارن که کوک و اون دختره رسیدن
کوک:سلام ببخشید دیر شد
چان:خواهش میکنم خوش اومدید
انوو:سلام خانم دوست دخترتون هستن؟
کوک:خیر ایشون...
یوری: سلام من یوری دختر عمو کوک هستم
چان و انوو:خوشبختیم
چان:بفرمایید بشینید چی میل دارید؟
کوک:یه قهوه
یوری:یه نسکافه
ایشش عفریته چه خوش اشتها هم هس آقای چان و کوک و انوو باهم مشغول حرف زدن بودن
که آروم ازه ته پرسیدم
سوهی: تهیونگ/اروم
ته:چیشده/اروم
سوهی: میگم این دختره یوری کیه کوک میشه دقیقا/اروم
ته:چیزه اینا زمان دانشگاه همو دوست داشتن ولی کوک وقتی فهمید دوستش نداشته ازش جدا شد/اروم
سوهی: حالا واقعا دختره دوستش نداشت/اروم
ته:نمیدونم ولی یادمه خیلی هم دیگه رو دوست داشتن/اروم
سوهی: اها/اروم
کوک ویو:
......
شرایط پارت بعد:۵لایک😀
سوهی: پس میگم تهیونگ
ته :باشه راستی مگه قرار نبود بریم برای مدلا کجا داری میری؟
سوهی: خب راستش به آقای جئون گفتم که من تاکسی میرم شما خودتون بیایید
ته:ای بابا اینجوری که نمیشه
سوهی:فعلا که شده
ته: بیا با هم بریم خب
سوهی: نه نمیشه شما با آقای جئون بیاید من با تاکسی میرم
ته: ای بابا ناز نکن دیگه تو تنهایی منم تنهام
سوهی: هوفف باشه
ته:بپر بالا
بعد سوار ماشین تهیونگ شدم و رفتیم شرکت آقای چان پسرش اونوو هم بود وقتی وارد دفتر شدیم باهم احوال پرسی کردیم و منتظر شدیم کوک بیاد
ته:سلام
چان:سلام خوش اومدید
سوهی: سلام
انوو:سلام
چان:بفرمایید بشینید
انوو:آقای جئون نیومدن؟
ته:تو راهن نزدیکن
چان:بفرمایید چی میل دارید؟
ته:من یه قهوه میخورم
سوهی: منم یه چایی بی زحمت
چان:نه بابا چه زحمتی پسرم برو بگو برامون ۲تا قهوه و ۲تا چایی بیارن
انوو:چشم پدر
انوو بلند شد و رفت به دستیارش گفت که برامون چایی و قهوه بیارن که کوک و اون دختره رسیدن
کوک:سلام ببخشید دیر شد
چان:خواهش میکنم خوش اومدید
انوو:سلام خانم دوست دخترتون هستن؟
کوک:خیر ایشون...
یوری: سلام من یوری دختر عمو کوک هستم
چان و انوو:خوشبختیم
چان:بفرمایید بشینید چی میل دارید؟
کوک:یه قهوه
یوری:یه نسکافه
ایشش عفریته چه خوش اشتها هم هس آقای چان و کوک و انوو باهم مشغول حرف زدن بودن
که آروم ازه ته پرسیدم
سوهی: تهیونگ/اروم
ته:چیشده/اروم
سوهی: میگم این دختره یوری کیه کوک میشه دقیقا/اروم
ته:چیزه اینا زمان دانشگاه همو دوست داشتن ولی کوک وقتی فهمید دوستش نداشته ازش جدا شد/اروم
سوهی: حالا واقعا دختره دوستش نداشت/اروم
ته:نمیدونم ولی یادمه خیلی هم دیگه رو دوست داشتن/اروم
سوهی: اها/اروم
کوک ویو:
......
شرایط پارت بعد:۵لایک😀
۶.۴k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.