Part⁵¹
Part⁵¹
دوروک: هه هه😆(میخنده)
آنیسا: چی شده
آسیه: عاعا. مامانی چه سیبیل سفیدی درآوردی 😄
آنیسا: هه هه😆
آسیه: بیا پاک کنم😁
دوروک دیدم آسیه با انگشتاش کنار لبشو تمیز میکنه
یاد اون موقعی افتادم که منو آسیه داشتیم سس لازانیا رو درست میکردیم و آسیه برای تستش یکم مزه کرد و کنار لبش یکم سس موند و من با انگشتم تمیز کردم
به خاطر همین از قصد شیرو بیشتر خوردم تا دور دهن منم شیری بشه😜😏
آنیسا: عه عمو دوروک توام سیبیل سفید در آوُیدی
دوروک: عه واقعاً😄
آسیه: آره واقعاً😄
آنیسا: صب بُتُن تا من تمیز بُتُنَم
دوروک: اون انگشتای کوچولوشو میزد به لبام خیلی اون انگشتای کوچولوش ناز بودن🥺
تمیز شد؟
آسیه: نه اینجاش هنو یکم مونده
دوروک: وااااااااای امروز چه روزیه نمیدونستم آسیه داره لبای منو تمیز میکنه😍😃
همینطور مونده بودم و به چشماش خیره شده بودم
نمیدونست چیکار می کرد.. حواسش نبود که داره لبای منو تمیز میکنه
آسیه:یهو به خودم اومدم دیدم دارم با دستام لباشو تمیز میکنم😐
چیکار کردم من😳
یهو رفتم عقب و دستمو از روی لباش برداشتم😬
ببخشید حواسم نبود
دوروک: مشکلی نیست😏
راستی آسیه ممنونم به خاطر شیر گفتم که من هر روز یه لیوان شیر میخورم امروز تند تند آماده شدم اومدم اینجا یادم رفت
آسیه: خواهش میکنم
منم ممنونم که یادت نره من شیرینی گردویی دوست دارم😉
دوروک: خواهش میکنم
ببینید چی میگم
وقتی که شیرو شیرینی تونو خوردین برید آماده شین بریم بیرون یه سوپرایز براتون دارم
آسیه: چه سوپرایزی
دوروک: دیگه سوپرایز سوپرایزه اسمشم روشه سوووپپراااییززز گفتنی نیست که
دوروک: هه هه😆(میخنده)
آنیسا: چی شده
آسیه: عاعا. مامانی چه سیبیل سفیدی درآوردی 😄
آنیسا: هه هه😆
آسیه: بیا پاک کنم😁
دوروک دیدم آسیه با انگشتاش کنار لبشو تمیز میکنه
یاد اون موقعی افتادم که منو آسیه داشتیم سس لازانیا رو درست میکردیم و آسیه برای تستش یکم مزه کرد و کنار لبش یکم سس موند و من با انگشتم تمیز کردم
به خاطر همین از قصد شیرو بیشتر خوردم تا دور دهن منم شیری بشه😜😏
آنیسا: عه عمو دوروک توام سیبیل سفید در آوُیدی
دوروک: عه واقعاً😄
آسیه: آره واقعاً😄
آنیسا: صب بُتُن تا من تمیز بُتُنَم
دوروک: اون انگشتای کوچولوشو میزد به لبام خیلی اون انگشتای کوچولوش ناز بودن🥺
تمیز شد؟
آسیه: نه اینجاش هنو یکم مونده
دوروک: وااااااااای امروز چه روزیه نمیدونستم آسیه داره لبای منو تمیز میکنه😍😃
همینطور مونده بودم و به چشماش خیره شده بودم
نمیدونست چیکار می کرد.. حواسش نبود که داره لبای منو تمیز میکنه
آسیه:یهو به خودم اومدم دیدم دارم با دستام لباشو تمیز میکنم😐
چیکار کردم من😳
یهو رفتم عقب و دستمو از روی لباش برداشتم😬
ببخشید حواسم نبود
دوروک: مشکلی نیست😏
راستی آسیه ممنونم به خاطر شیر گفتم که من هر روز یه لیوان شیر میخورم امروز تند تند آماده شدم اومدم اینجا یادم رفت
آسیه: خواهش میکنم
منم ممنونم که یادت نره من شیرینی گردویی دوست دارم😉
دوروک: خواهش میکنم
ببینید چی میگم
وقتی که شیرو شیرینی تونو خوردین برید آماده شین بریم بیرون یه سوپرایز براتون دارم
آسیه: چه سوپرایزی
دوروک: دیگه سوپرایز سوپرایزه اسمشم روشه سوووپپراااییززز گفتنی نیست که
۲.۲k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.