امشب نیز مثل همیشه

امشب نیز مثل همیشه
دوباره آرزویـت کـردم....

میدانم عزیز من
میدانم "تو "محال ترین آرزوی منی
اما چه کنم؟ آرزوست دیگر......
امشب دوباره دلم برای لبخندهایت تنگ شده است اما چاره چیست ؟ نیستی تا برایم از ته دل بخندی
و من مثل همیشه به مرور خاطرات تو قانعم

اما تو چه میکنی؟
دلت برایم تنگ میشود؟
اصلا میدانی دلتنگی یعنی چه؟

دلم میخواهد با همان لحن همیشگی بگویی م......
و من هم قند در دلم آب شود و همچنان منتظـر پیام بعـدی باشـم و چیـزی جـز "دوستت دارم"را نخوانم

اما چرا با من بد کردی؟
چرا وقتی که فهمیدی تو را دوست دارم رفتی
بی انصاف!
آن هم بدون خداحافظی

آنجا بود که فهمیدم تو مرا دوست نداشتی!
اما نمیدانم چه حکمتی است که باز هم تو را دوست دارم.........
خیالی نیست این نیز بگذرد
راست میگفتی، در این دنیا هیچکس به عشقش نمیرسد
دیدگاه ها (۳۶)

لعنت به این زمستونلعنت به برفو بارونلعنت به هر چی خوبه برایه...

آن روزِ لعنتی را خوب یادم هست...حوالیِ ساعتِ پنج و ششِ عصر ب...

بعد از بیست و پنج سال دیدمتچقدر پیر شده ای لعنتی!چقدر هنوز آ...

می آید روزی که در تراس خانه‌ات ،روی صندلیِ دسته دار نشسته‌ای...

⁨⁨⁨دلم برایت تنگ می‌شودمیدانم هیچ‌وقت واقعاً کنارم نخواهی بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط