عشقسیاه

#عشق_سیاه

#part11

ویو ات

ته اروم بهم نزدیک سد و دستاشو دور کمرم حلقه کرد منم دستامو دور گردنش حلقه کردم

اروم سرشو اورد جلو و لباشو گذاشت روی لبام منم همراهیش کردم
حی خوبی بهم داد

ویوته

ات رو بوسیدم اونم همراهیم کرد
یکم گردنم درد گرفت چون ات قدش ازم کوچیک تر بود
ازش جدا شدمو...

ویه ات

داشتیم همو میبوسیدیم که ته جدا شدو با صدای بم و لحن خماری گفت ات نمیخای یکم روی انگشتای پات وایستی قدت کوتاهه گردنم درد گرفت
یکم کیوت شده بود خنده کوتاهی کردمو گفتم چشممم اقای کیممم

روب انگشتای پاهام وایستادم که تهیونگ با اشتیاق بیشتر لبامو.. می.. خورد

ویوته

خیلی طعم لباش خوب بود داستم میبوسیدم که احساس کردم یکی داره نگامون میکنه و حس خوبی نداشتم

چشامو باز کردم و از ات جدا شدم دیدم یه چند نفر مشکوک میزنن
که یهویی چشمم به دشمنم دامیونگ افتاد
فهمیدم میخاد چیکار کنه و بدون اینکه اونا متوجه بشن گوشیمو از داخل جیبم برداشتم و زنگ زدم به هیوون

+الو هیون
*بله قربان
+تا میتونی بادیگارد بیار قراره یکم خوش بگذرونیم

*بله قربان

+گوشیو قطع کردم و ب مامانم گفتم از اینجا بره اونم بدون اینکه سوالی کنه رفت

_ته چی شده؟

+خب قراره یکم خونریزی شه

_چییی

+نترس نمیزازم کسی بهت اسیب برسونه

+ببین ات تا......
دیدگاه ها (۰)

#عشق_سیاه#part12+ببین ات تا سه میشمورم سریع برو زیر میز_چی چ...

#عشق_سیاهpart13تو فکرد بودم که یهویی در باز شددیدم تهیونگ بو...

#عشق_سیاه#part10پرش بک به شبویو اتاماده شدم یه دامن بلند پوش...

#عشق_سیاه#part8_چیکار؟ +میخام واسه یه مدت دوست دخترم شی_چی؟ ...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۷۰ فصل ۳ )چشمامو ترسیده بستم و هق هق خي...

عشق در مشروب 🍷

مست خون ( پارت ۱۸ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط