سناریو

وقتی برادرتن و توی دعوا کتکت میزنن(برادر بزرگترت و پدر و مادرتون مردن)

نامجون: من.... من خیلی متاسفم ات
ات: مهم نیست ولم کن*بغض*
نامجون: فدات بشم تروخدا قهر نکن من دست خودم نبود ببخشید
ات: اشکال نداره برو اصلا تقصیر منه
نامجون: عزیزم تروخدا منو ببخش دیگه تکرار نمیشه لطفا داداشی
ات: باشه ولی دیگه این کارو نکن
نامجون: چشم عزیزم حالا بیا بغلم*همو بعل میکنن*


جین: ات عزیزم حالت خوبه ببخشید من....
ات: هیس هیچی نگو فقط ساکت باش مگه من چیکارکردم که روم دست بلند میکنی ها*گریه*
جین: قربونت برم من اشتباه کردم خواهش میکنم با من قهر نکن
ات: مگه من چیکار کرده بودم که منو میزنی ها
جین: الهی قربونت برم تو کاری نکردی من عصبی شدم ببخشید
ات: نمیخوام برو
جین: تروخدا ات منو ببخش عزیزم دیگه این کارک نمیکنم
ات: قول دادیا
جین: اره
ات: پس بخشیدمت
جین: ممنونم


شوگا: ات باور کن تصادفی بود من نمیخواستم این کارو کنم
ات: ولی کردی تصادفیم نبود از قصد کردی
شوگا: ببخشید عزیزم من عصبی شدم نفهمیدم چیکار میکنم
ات: دلیل نمیشه هروقت عصبی میشی منو کتک بزنی
شوگا: حق با توئه ببخشید عزیزم دیگه خودمو کنترل میکنم
ات: ولی بازم منو کتک میزنی مگه من چیکار کردم
شوگا: نه دیگه نمیزنم ببخشید خواهری اگه منو نبخشی دق میکنما اونوقت دیگه پیشی کوچولو نداری
ات: خدانکنه باشه بخشیدمت
شوگا: مرسی


ات: تو الان منو زدی؟
هوپی: آره زدمت*عصبی*
(ات میره توی اتاق و درو میبنده)
(هوپی تازه میفهمه چیکار کرده)
هوپی: ات عزیزم ببخشید قربونت برم اشتباه کردم درو باز کن
ات: برو ولم کن نمیخوام باهات حرف بزنم
هوپی: سانشاینم ببخشید تروخدا درو باز کن من طاقت ندارم باهام قهر باشی
ات: ولم کن برو
هوپی: عزیزم لطفا جون من درو باز کن من حالم خیلی بد میشه ها*گریه*
ات:(درو باز میکنع) خیلی خب گریه نکن میبخشمت ولی دیگه این کارو نکن
هوپی: چشم عشقم دیگه تکرار نمیشه
ات: ممنونم
هوپی: خواهش میکنم


جیمین: ببین ات من دلم نمیخواست کتکت بزنم ولی تقصیر خودت بود نباید دیر میومدی
ات: بخاطر اینکه چند دقیقه دیر اومدم منو زدی
جیمین: خب بگو برای چی بیرون بودی
ات: هه امروز تولدت بود من احمق خواستم برات کادو بخرم واسه همین دیر شد خیلی ممنون که اینطوری ازم تشکر کردی
جیمین: چی واقعا ببین من متاسفم حالت خوبه
(جیمین میخواست به ات کمک کنه که....)
ات: به من دست نزن ولم کن
جیمین: ات قربونت برم من متاسفم ببخشید نمیدونستم
ات: مهم نیست شب خوش*سرد*
جیمین: نه نمیذارم اینطوری بری خواهش میکنم منو ببخش پشیمونم دیگه دست روت بلند نمیکنم
ات: خیلی خب باشع
جیمین: ممنونم


تهیونگ: هی ات حالت خوبه؟
ات: ولم کن نزدیکم نیا عوضی
تهیونگ: ببین ات تصادفی بود
ات: ولم کن اینم از تو خسته شدم مامان و بابا که ندارم دلم به تو خوشه توهم کتکم میزنی
تهیونگ: ات غلط کردم تروخدا اینطوری نکن ببخشید من وقتی عصبی میشم نمیفهمم چیکار میکنم ببخشید
ات: بیخیال من کلا تنهام هیچکی دوست نداره
تهیوتگ: این چه حرفیه عزیز دلم من ترو خیلی دوست دارم ترو خدا منو ببخش دیگه اذیتت نمیکنم
ات: قول میدی میدونی که جز تو کسی رو ندارم
تهیونگ: آره قول میدم حالا اشتی
ات: آره
تهیونگ: ممنونم خواهر کوچولو


کوک: هی ات لطفا اروم باش گریه نکن ببخشید
ات: برو ولم کن بسه من فقط یکم دیر اومدم چرا منو میزنی
کوک: ببخشید امروز اعصابم خورد بود دست خودم نبود
ات: تو برادری من حتی پیش توهم اذیت میشم این چه زندگیه
کوک: قربونت برم ببخشید دیگه من نمیخواستم میدونی که چقدر دوست دارم
ات: اگه دوستم داشتی منو نمیزدی
کوک: نه من خیلی دوستت دارم فقط عصبی بودم
ات: دلیل نمیشه هروقت عصبی هستی منو بزنی
کوک: باشه درسته ببخشید
ات: ولم کن
(ات میخواست بره که کوک زد زیر گریه)
کوک: ات ببخشید گوه خوردم(بلانصبت) دیگه دست روت بلند نمیکنم منو ببخش معدرت میخوام
ات: هی اروم باش داداش باشه میبخشمت فقط گریه نکن
کوک: واقعا
ات: اره ولی گریه نکن
کوک: باشه مرسی عزیزم
ات: خواهش میکنم داداشی

♡پایان♡
چطور بود؟

ببخشید اصلا سناریوهام خوب نیست
دیدگاه ها (۲۴)

تو ترکم کردی

تو ترکم کردی

مگه دوستم ندارین

فالوشه فیک نویسه فیکش خیلی قشنگهآیدیش: @bbkhrrjgxvvv

سناریو (درخواستی) وقتی ۱۴ سالته و اونا برادر بزرگترتن و بعد...

سناریووقتی باهات دارن دعوا میکنن که یهو یه بشقاب رو برمیدارن...

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط