تو ترکم کردی
پارت ۱۱
بچه ها همه علامت هارو دوباره میذارم
نارا: +یا کلا نداره
نامجون: ن
بادیگاردا(برای همه ی بادیگاردا یه علامته): ب
اجوما: اج
خدمتکارا (برای همه ی خدمتکارا یه علامته): خ
داداش
ن. هوم*سرد*
تو از دست من ناراحتی؟
ن. نه *سرد*
چرا باهام سرد حرف میزنی حتما ناراحتی دیگه
ن. هوف آره ناراحتم خیلیم عصبیم اگر چیزیت میشد چی من چه غلطی میکردم ها
ببخشید داداش من نمیخواستم ناراحتتون بکنم متاسفم
ن.خیلی خب بگیر بخواب حالت بهتر بشه*سرد*
ولی داداش
ن. همین که گفتم ساکت*داد و عصبی*
چشم
ن. خوبع*سرد*
(نامجون میره)
ویو نارا:
ای خدا حالا باید چیکار کنم داداشم از دستم عصبانیه ولی راست میگه من نباید این کارو میکردم ممکن بود بلایی سرم بیاد حق با اونه ولی الان که باهام قهره خیلی ناراحتم چیکار کنم دوست ندارم باهام قهر باشه فعلا بهتره بخوابم تا حالم بهتر بشه بعد ازش عذرخواهی میکنم آره
ویو نامجون:
بدجوری از دست نارا عصبانی بودم اگر چیزیش میشد من چیکار میکردم ای خدا اون نمیفهمه چقدر نگرانشم خستم کرده شاید یکم تند رفتم ولی باید ادب میشد دیگه از این غلطا نمیکرد خیلی اعصابم داغون بود امروز یه ماموریت دارم بعدشم میرم بار یکم آروم شم
(فلش بک به دو ساعت بعد)
ویو نارا:
از خواب بلند شدم دو ساعت خوابیدم ساعت رو نگاه کردم الان باید دارو هامو بخورم یهو در اتاقم زده شد
بفرمایید
اج. سلام دخترم ارباب گفتن حواسم باشه دارو هاتو نو به موقع بخورین الان وقتشه
بله میخواستم بخورم مرسی بهم گفتی
اج. خواهش میکنم راستی بعدش بیاین پایین ارباب گفتن بیاین ناهار بخورین
باشه میام ممنون
اج. خواهش میکنم
(اجوما میرع)
ویو نارا:
خیلی خب میرم پایبن اگر شد همون موقع از داداشم عذر خواهی میکنم اگر شد احتمالا الان نشه بیخیال لباسمو پوشیدم رفتم پایید سر میز پیش داداشم نشستم
سلام داداش
ن. سلام دارو هاتو خوردی؟*سرد*
بله
ن. خوبع نارا
بله داداش
ن. امروز خدمتکارا مرخص میشن فردا میان منم کار دارم دیر میام خونه شاید ساعت ۲ یا۳ شب *سرد*
چی برای چی انقدر دیر مگه کجا میرید
ن. به به فضول خانم تو چیکار به این کارا داری به تو چه کجا میرم؟*سرد و پوزخند*
هیچی ببخشید داداش معذرت میخوام چشم
ن. خوبع
(غذاشونو میخورن و هرکی میره توی اتاق خودش)
ویو نامجون:
هرچقدر میگذره بیشتر از دست نارا کفری میشم بخاطر اینکه قرصاشو نخورد نمیدونم چرا شاید منم دارم زیاده روی میکنم ولی حقشه یکم باهاش سرد باشم بد نیست عوضش دیگه از این کارا نمیکنه خودمم دوست ندارم اینطوری باشم خیلی دوستش دارم ولی باید یاد بگیره به حرفام گوش بده اماده شدم و از عمارت زدم بیرون
ویو اجوما:
داشتم کارامو میکردم دلم برای نارا میسوزه درسته اشتباه کرده اما ارباب نباید در این حد باهاش سرد باشه دیدم بعد غذا نارا با بغض برگشت اتاقش دلم براش خیلی میسوزه بلند شدم رفتم دنبالش دیدم توی حیاط رو تاب نشستع رفتم کنارش نشستم
اج.دخترم
بله اجوما چیزی شده
اج.حالت خوبه
آره چطور
اج. نه معلومه ناراحتی نمیخواد دروغ بگی
راستش آره ناراحتم اگر قرصامو میخوردم حالم بد نمیشد داداشمم باهام قهر نمیکرد ای خدا چیکار کنم
اج. خیلی خب وقتی برگشت ازش عدر خواهی بکن حتما مسبخشتت
باشه امیدوارم
اج.راستش دخترم امروز از اینگلیس میاد من باید زودتر برم
او چه خوب خداحافظ
اج. ممنون خداحافظ
(اجوما میره)
(فلش بک به ساعت ۱۱ شب)
ویو نارا:
خوابم نمیومد هیچکسم توی عمارت نبود حوصلم سر رفت بلند شدم رفتم تلویزیون رو روشن کردم داشتم شبکه هارو عوض میکردم که یهو یه فیلم ترسناک دیدم عمارت تاریک بود کسی هم توش نبود بیخیال شدم و فیلم و نگاه کردم اما بعد فیلم حس عجیبی داشتم خیلی ترسیدم واقعا فیلم ترسناک بود رفتم تو اتاقم رو تختم دراز کشیدم و پتو رو روی سرم کشیدم کسی هم نبود ای کاش داداشم زود برگرده از ترس خوابم نمیبرد و بدنم میلرزید تا اینکه...
ادامه دارد......
مریضم حمایتم کنید بعدیشو چند دقیقه دیگه میذارم
بچه ها همه علامت هارو دوباره میذارم
نارا: +یا کلا نداره
نامجون: ن
بادیگاردا(برای همه ی بادیگاردا یه علامته): ب
اجوما: اج
خدمتکارا (برای همه ی خدمتکارا یه علامته): خ
داداش
ن. هوم*سرد*
تو از دست من ناراحتی؟
ن. نه *سرد*
چرا باهام سرد حرف میزنی حتما ناراحتی دیگه
ن. هوف آره ناراحتم خیلیم عصبیم اگر چیزیت میشد چی من چه غلطی میکردم ها
ببخشید داداش من نمیخواستم ناراحتتون بکنم متاسفم
ن.خیلی خب بگیر بخواب حالت بهتر بشه*سرد*
ولی داداش
ن. همین که گفتم ساکت*داد و عصبی*
چشم
ن. خوبع*سرد*
(نامجون میره)
ویو نارا:
ای خدا حالا باید چیکار کنم داداشم از دستم عصبانیه ولی راست میگه من نباید این کارو میکردم ممکن بود بلایی سرم بیاد حق با اونه ولی الان که باهام قهره خیلی ناراحتم چیکار کنم دوست ندارم باهام قهر باشه فعلا بهتره بخوابم تا حالم بهتر بشه بعد ازش عذرخواهی میکنم آره
ویو نامجون:
بدجوری از دست نارا عصبانی بودم اگر چیزیش میشد من چیکار میکردم ای خدا اون نمیفهمه چقدر نگرانشم خستم کرده شاید یکم تند رفتم ولی باید ادب میشد دیگه از این غلطا نمیکرد خیلی اعصابم داغون بود امروز یه ماموریت دارم بعدشم میرم بار یکم آروم شم
(فلش بک به دو ساعت بعد)
ویو نارا:
از خواب بلند شدم دو ساعت خوابیدم ساعت رو نگاه کردم الان باید دارو هامو بخورم یهو در اتاقم زده شد
بفرمایید
اج. سلام دخترم ارباب گفتن حواسم باشه دارو هاتو نو به موقع بخورین الان وقتشه
بله میخواستم بخورم مرسی بهم گفتی
اج. خواهش میکنم راستی بعدش بیاین پایین ارباب گفتن بیاین ناهار بخورین
باشه میام ممنون
اج. خواهش میکنم
(اجوما میرع)
ویو نارا:
خیلی خب میرم پایبن اگر شد همون موقع از داداشم عذر خواهی میکنم اگر شد احتمالا الان نشه بیخیال لباسمو پوشیدم رفتم پایید سر میز پیش داداشم نشستم
سلام داداش
ن. سلام دارو هاتو خوردی؟*سرد*
بله
ن. خوبع نارا
بله داداش
ن. امروز خدمتکارا مرخص میشن فردا میان منم کار دارم دیر میام خونه شاید ساعت ۲ یا۳ شب *سرد*
چی برای چی انقدر دیر مگه کجا میرید
ن. به به فضول خانم تو چیکار به این کارا داری به تو چه کجا میرم؟*سرد و پوزخند*
هیچی ببخشید داداش معذرت میخوام چشم
ن. خوبع
(غذاشونو میخورن و هرکی میره توی اتاق خودش)
ویو نامجون:
هرچقدر میگذره بیشتر از دست نارا کفری میشم بخاطر اینکه قرصاشو نخورد نمیدونم چرا شاید منم دارم زیاده روی میکنم ولی حقشه یکم باهاش سرد باشم بد نیست عوضش دیگه از این کارا نمیکنه خودمم دوست ندارم اینطوری باشم خیلی دوستش دارم ولی باید یاد بگیره به حرفام گوش بده اماده شدم و از عمارت زدم بیرون
ویو اجوما:
داشتم کارامو میکردم دلم برای نارا میسوزه درسته اشتباه کرده اما ارباب نباید در این حد باهاش سرد باشه دیدم بعد غذا نارا با بغض برگشت اتاقش دلم براش خیلی میسوزه بلند شدم رفتم دنبالش دیدم توی حیاط رو تاب نشستع رفتم کنارش نشستم
اج.دخترم
بله اجوما چیزی شده
اج.حالت خوبه
آره چطور
اج. نه معلومه ناراحتی نمیخواد دروغ بگی
راستش آره ناراحتم اگر قرصامو میخوردم حالم بد نمیشد داداشمم باهام قهر نمیکرد ای خدا چیکار کنم
اج. خیلی خب وقتی برگشت ازش عدر خواهی بکن حتما مسبخشتت
باشه امیدوارم
اج.راستش دخترم امروز از اینگلیس میاد من باید زودتر برم
او چه خوب خداحافظ
اج. ممنون خداحافظ
(اجوما میره)
(فلش بک به ساعت ۱۱ شب)
ویو نارا:
خوابم نمیومد هیچکسم توی عمارت نبود حوصلم سر رفت بلند شدم رفتم تلویزیون رو روشن کردم داشتم شبکه هارو عوض میکردم که یهو یه فیلم ترسناک دیدم عمارت تاریک بود کسی هم توش نبود بیخیال شدم و فیلم و نگاه کردم اما بعد فیلم حس عجیبی داشتم خیلی ترسیدم واقعا فیلم ترسناک بود رفتم تو اتاقم رو تختم دراز کشیدم و پتو رو روی سرم کشیدم کسی هم نبود ای کاش داداشم زود برگرده از ترس خوابم نمیبرد و بدنم میلرزید تا اینکه...
ادامه دارد......
مریضم حمایتم کنید بعدیشو چند دقیقه دیگه میذارم
- ۶.۴k
- ۲۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط